Saturday, September 10, 2005

نمي دونم چرا اينقدر احساس خستگي و كسالت ميكنم
وقت گذروندن تو شركت كه ديگه واقعا برام عذاب اور شده محيط مسخره شلوغش با كارمند نماهاي پر حرف اعصاب خوردكنش و .... و از همه بدتر بيكاري و بي برنامگيش
اين اينترنت و دنياي مجازي هم كه ديگه حسابي تكراري شده خودمونيم ها دنياي به اين بزرگي واقعا چقدر كوچيكه
اوضاعم خيلي درهم و برهم شده همه كارهام يجورايي معطل شده همين هم منو حسابي عصبي كرده دلم ميخواد يه خونه تكوني درست و حسابي بكنم و به همه چيز نظم و ترتيب بدم و همه چيز و بگذارم سر جاي خودش
فكر كنم بهترين چيزي كه ميتونه منو از اين حال خارج كنه فعاليت و كاره وقتي هزار تا كار جور واجور سرم بريزه خيلي سرزنده و شادم
ميخوام از امروز آستينهامو بالا زنم و با چوب جادويي حركت و تلاش همه چيز رو روبراه كنم هرچند كه همه كارها هم فقط به من بستگي نداره
دوران فكر و خيال و ركود جدي جدي ديگه تموم شد

Friday, September 09, 2005

خواب ديدم يه مسافر كوچولوام
مسفر كوچولويي كه همه چمدونهاش رو بسته و با دستي پر از بار سفر و دلي پر از اميد آرزو تو ايستگاه قطار منتظر ايستاده تا قطار سفيد خوشبختي بياد و اون ذو با خودش به سرزمين روياها ببره
مسافر كوچولو يي كه تو ايستگاه قطار بالا و پايين ميره و سخت تو فكر سفره هر از گاهي نگاهي به عكسهاي سرزمين رويايي ميندازه كه گوشه و كنار ايستگاه قطار نسبشون دلش تاپ تاپ ميكنه و دل تو دلش نيست كه زودتر اونجا رو از نزديك ببينه
از سرزمين رويايي زياده شنيده اونهايي كه اونجا رو ديدن براش از خوبي هاي و زيباييهاش زياد گفتن هرچند كه بعضي هاشون هم از سختيهايي حرف زدن كه ممكنه تو سرزمين رويايي باهاشون مواجه بشه مسافر كوچولويي كه تصميمش رو گرفته و ميخواد مشتاقانه اونجا باشه ميخواد آسمون قشنگشو ببينه و تو هواي پاكش نفس بكشه هيجان زده ميشه و دمهاش رو. تندتر ميكنه به مسير قطار نگاه ميكنه خبري از قطار نيست حتما قطار تاخير داره باز راه ميره يك ساعت دو ساعت سه ساعت و...
از خواب پرديم نفسم بند اومده بود و قلبم بشدت ميزد با خودم فكر كردم
پس اين قطار سفيد كي ميرسه كه مسافر كوچولو رو با خودش ببره كاش زودتر بياد و اون رو از انتظار خلاص كنه
قطار سفيد قشنگ يكمي زودتر بيا

Tuesday, September 06, 2005

گر صبر كني ز غوره حلوا سازم
اين ضرب المثليه كه حتما بارها و بارها بگوشتون خورده من يكي كه چون تا حدودي عجول و سرعتي و عملگرا هستم خيلي زياد شنيدمش و هربار هم كلي از شنيدنش حرص خوردم
ميگن صبر كردن چيز خوبيه حاصل و نتيجه صبر هم عاليه ولي نمي دونم چرا من هركاري ميكنم نمي تونم اين حرف رو قبول كنم
شايد در مواردي صبر كردن خوب باشه و نتيجه بخش ولي مطئنا هميشه مخصوصا در مورد كارهاي مهم اينطور نيست مثلا فرض كنيد خصي مبتلا به بيماري سرطان شده ولي با توصيه صبر كن حالت كم كم بهتر ميشه از درمان خوداري ميكنه تا اينكه كار از كار ميگذره و ديگه درماني كار ساز نيست
يا بچه اي كه بيش فعاله و با توصيه صبر كن بزرگ بشه خوب ميشه از مشاوره رواني محروم ميشه و هر چي هم كه بزرگ ميشه بيش فعالش بيشتر ميشه و همين صبر و تعلل زندگي آينده اون رو خراب ميكنه
يا توصيه صبر كنه خونه ارزون ميشه مينتونه شخصي رو براي هميشه از خونه دار شدن محروم كنه در حاليكه اگر صبر نمي كرد لااقل خونه گرونتر از اين نمي شد كه در توان خريدش نباشه
نمونه هاي زيادي از اين قبيل ميتونم بشمرم كه صبر چه خراب كاري هايي ببار آورده براي همين هم نميتونم قبول كنم كه صبر كردن هميشه خوبه
براي من هيچي بدتر و سختتر ازصبر كردن و انتظار كشيدن نيست
واقعا كه انتظار چيز وحشتناكيه مخصوصا براي انجام كارهاي مهم ميتونه كاملا ادم رو از پا دربياره
كاش زودتر اين انتظارها تموم بشه