حجب و حيا
امروز مجبور شدم به مدت يك ساعت تو تاكسي پاي حرفهاي يك خانم ميانسال كاملا سنتي و قشري بشينم
اين خانم حرفهاشو با انتقاد از جوونها و طرز لباس پوشيدن و رفتارشون شروع كرد و كلي حرف با ربط و بي ربط پشت سر هم رديف كرد و من بيچاره هم مجبور شدم همشو گوش بدم ، حرفهاش همون حرفهاي كليشه اي و تكراريه اون زمانها جوونها ال بودن و بل حالا ال شدن و بل بود
تو حرفهاش اين قسمت برام جالب بود كه داشت در مورد حجب و حيا حرف ميزد ، بعد از اينكه كلي اخلاق و رفتار و صفات پسنديده پسراش حرف زد
گفت : پسربزرگم چند ماهه پيش با يك دختر خوب و محجبه عقدك رده ولي از بس خودش و خانمش با شرم و حيا هستند با اينكه بهم محرمن حتي دست هم رو هم نمي گيرند و با فاصله زياد از هم ميشينن و اصلا با هم حرف نمي زنند و تو چشاي هم نگاه نمي كنند و عروسم وقتي مجبور ميشه جواب سلام پسرم رو بده از خجالت مثل لبو سرخ ميشه ، ولي اين جوونها تو كوچه و خيابون دست در ست هم راه ميرن و ميگن و ميخندن و هيچم خجالت نمي كشن
تو دلم به حرفهاش كلي خنديدم خيلي دلم مي خواست بهش بگم كه بخشيدا كار پسر و عروس شما از حجب و حيا گذشته ديگه دارن يه جورايي شورشو در ميارن فكر ميكنم يا مشكل رواني شخصيتي داشته باشن يا اصلا آمادگي يا اطلاعات لازم براي ازدواج ندارن و يا شايد هم اصلا از هم خوششون نمياد
بنظر من اينطور ازذواج كردن فاجعه است يعني آدمي كه اينقدر از همسرش خجالت بكشه كه نتونه حتي يك كلمه باهاش حرف بزنه چطور ميخواد يك عمر با طرف مقابلش زندگي كنه بدون هيچ شناخت اخلاقي و رفتاري ؟
آيا غير از اينه كه اين تيپ افراد هيچ لذتي از زندگيشون نميبرن و فقط بعنوان يك سنت و عرف اجتماعي سالهاس سال كنار همزندگي ميكنن به قول معروف ميسوزن و ميسازن و مهمترين نتيجه ازدواجشون هم چند تا بچه قد و نيم قده كه يا مثل خودشون بي عرضن و يا اينكه مثل خروس جنگي به اسم دفاع از ارزشها مي افتن به جون بقيه
Yasaman's Weblog
Saturday, July 06, 2002
Tuesday, July 02, 2002
آهان راستي چند شب پيش از تلويزيون خبر جالبي شنيدم كه حيفم مياد نگم
گوينده تلويزيو با كلي آب و تاب خبر رو خوند كه 96 در صد جوانهاي ايراني معتقند كه اسلام نتها راه نجاتشونه و از اين جالب تر 98 در صد از جوننهاي ايراني نماز ميخونن
از شنيدن اين خبر كلي خنديدم نميدونم اين آمار بسيار دقيق رو كي گرفته ولي كار هركسي كه باشه يا از رشته آمار چيزي بارش نبوده يا اينكه قصد شوخي داشته و شايد هم اشتباه محاسباتي بوده وگرنه اگر اين آمار درست باشه پس ديگه چه مرضيه كه كلي آدم از صبح تا شب تو خيابونها در پي ادب كردن جوونها باشن و اصلا جوونهاي به اين خوبي مگه نياز به ادب شدن دارن
والا من كه گيج شدم
امروز حالم اينقدر خوبه كه هيچي نميتونه ناراحتم كنه
لنكروزهاي سياه هر چقدر كه دلشون ميخواد ميتونن تو شهر بچرخن اصلا به چشمم نميان
حراست دم در تا دلش ميخواد ميتونه از سر و وضع و لباس پوشيدنم ايراد بگيره حتي صداشم نميشنوم
رييس شركت با تمام نيروش سرم غر بزنه و الكي ايراد بگيره من اصلا تواين دنيا نيستم
خلاصه هر كسي هركاري دلش ميخواد بكنه من بيدي نيستم كه با اين بادها بلرزم
دليلشو نميگم ;)
Sunday, June 30, 2002
باز دوباره يه عده ميخوان با يه عده ديگه تصويه حساب كنن افتادن بجون جوونها
حتما تا حالا همتون ماشينهاي مدل جديد لنكروزسياهرنگ رو كه خيابونهاي تهران رو پر كردند ديد اين ماشينها مال نيروي انتظامي جان بر كفه كه چون زورش به دزدها و قاچاقچيها و
قتلها نرسيدع مي خواد قدرتشو برخ جوننهتي بيگناه بكشه
اين حرفها رو تا خودم از نزديك نمي ديدم باور نمي كردم ولي با كمال تاسف چند ديروز يكي از اقوام نزديكم كه پسري 23 ساله است رو بعد از برخوردي كه نيروي انتظامي باهاش داشته ديدماز زور خشم و نفرت اصلا نمي دونم چي بنويسم تمام دست و صورت و شكم وسينه هاي اين پسر جوون كبود شده بود و آثار ضرب و جرح كاملا مشخص بود
جريان از اين قرار بود كه
چهار تا از دوستاي اين جوون كه البته همشون پسر بودن ماشينشون خراب ميشه و بهش زنگ ميزنن كه چون پاترول داره بياد و ماشينشون رو بكسل كنهاينم ميره در همين حين كه داشتن ماشين رو بكسل ميكردنيكي از اين لنكروز ها سر ميرسه و و الكي بهشون گير ميده كه چرا كنارخيابون ايستادن اين پسر هم جواب ميده كه مي بينيد ماشينمون خراب شده
يكي از سرنشينان لنكروز ميگه شما جوونها خيلي پرو شديد بايد حسابي ادبتون كرد اين فاميل ما هم ميگه خوب ادب كنيد ما كه كار خلافي نكرديم
اول گواهينامشو ميگيرن و ميگن بايد بياي پاستگاه بگيريش ولي بعد نظرشون عوض ميشه و ميگن خودت هم بايد با ما بياي پاسگاه
اين پسر هم به هواي اينكه ميبرنش پاسگاه سوار ميشه ولي ميبينه كه رفتن يكي از كوچه هاي خلوت بالاي ولنجك و پيادش كردن بعد به دستاش دستبند زدن و تا ميتونستن زدنش بعد هم گاز اشك آور زدن و ولش ميكنن
حالا اين پسر نسبت به قبلش خيلي تغيير كرده خشم و نفرت عجيبي وجودشو پر كرده البته حق هم داره اينه آخر و عاقبت ادب كردن به شيوه نوين