Saturday, May 19, 2007

سلام
بعد از گذشت يك سال و اندي دوباره برگشتم از آخرين پستم خيلي وقته كه ميگذره تو اين مدت حسابي سرم شلوغ بوده
بطور خلاصه تو اين مدت ازدواج كردم و خونه عوض كردم، كلي كدبانوگري كردم از آشپزي گرفته تا طراحي دكوراسيون خونه و مهون داري ، كلي كلاس جاوا و آر يو پي رفتم ، خيلي كم كتاب خوندم ،خيلي كم وبلاگ خوندم و خيلي كم ورزش كردم و مثل قبل ميرم به شركت كذاييم با همه خوب ي ها و بديها و آدهاي دوست داشتني و اعصاب خوردكنش و كارهاي جالب و خسته كنندش
الان يه همسر خيلي خوب و مهربون دارم كه از ته دل دوستش دارم كلي برام كمك فكري و روحيهدر ضمن يادم رفت بگم يه حافظه آلزليمري هم دارم با قدرت فراموشكاري بسيار بالا آخه الان مدتهاست كه نام كاربري و رمز عبور و ايميل و خلاصه همه چيز رو كمپلت يادم رفته بود و بالاخره امروز باكلي ملق و وارو و اين درو اون در زدن تونستم يجوري بيادش بيارم دوباره تونستم اينجا بنويسم عجب پروژه اي بود براي خودش
خلاصه كه من دوباره اومدم اگه البته اين فراموشي ها بگذارن

Monday, September 12, 2005

امروز سرم حسابي گرم بود
كلي از وقتم رو صرف كشيدن طرحهاي مورد نظرم كردم و كلي مطالب مورد نيازم رو از تو اينترنت جستجو كردم ميتونم بگم امروز خيلي سريعتر و راحت تر گذشت البته بايد از هدفون و گوشي و موسيقي هم متشكرباشم كه خيلي هارو ساكت كرده بود اگه چيزي كشف ميشد تا آدمها رو سر جاي خودشون بشونه واقعا ديگه عالي بود نمي دونم چرا بعضي آدمها نميتونن سر جاي خودشون بشينن و سرشونو گرم كنن هي مثل كنه ميان به بقيه ميچسبن ديگران رو هم تو زحمت ميندازن
بگذريم امروز گذشت ولي فردا رو ديگه نمي دونم باچي ميتونم سرگرم بشم
اين از وضع شركتهاي ماست اونوقت ميگن چرا پيشرفت نمي كنيم
بابا تقصير خودمونه تقصير خودمون
حتي نميتونيم نيروهاي كاريمون رو ساماندهي كنيم و نميتونيم برنامه و كار تعريف كنيم و كارمندامون بايد از بيكاري سرشونو با كارهاي متفرقه گرم كنن اونوقت ميخوام همه چيمون هم عين كشورهاي پيشرفته باشه
به اين ميگن سوء مديريت نوين

Saturday, September 10, 2005

نمي دونم چرا اينقدر احساس خستگي و كسالت ميكنم
وقت گذروندن تو شركت كه ديگه واقعا برام عذاب اور شده محيط مسخره شلوغش با كارمند نماهاي پر حرف اعصاب خوردكنش و .... و از همه بدتر بيكاري و بي برنامگيش
اين اينترنت و دنياي مجازي هم كه ديگه حسابي تكراري شده خودمونيم ها دنياي به اين بزرگي واقعا چقدر كوچيكه
اوضاعم خيلي درهم و برهم شده همه كارهام يجورايي معطل شده همين هم منو حسابي عصبي كرده دلم ميخواد يه خونه تكوني درست و حسابي بكنم و به همه چيز نظم و ترتيب بدم و همه چيز و بگذارم سر جاي خودش
فكر كنم بهترين چيزي كه ميتونه منو از اين حال خارج كنه فعاليت و كاره وقتي هزار تا كار جور واجور سرم بريزه خيلي سرزنده و شادم
ميخوام از امروز آستينهامو بالا زنم و با چوب جادويي حركت و تلاش همه چيز رو روبراه كنم هرچند كه همه كارها هم فقط به من بستگي نداره
دوران فكر و خيال و ركود جدي جدي ديگه تموم شد

Friday, September 09, 2005

خواب ديدم يه مسافر كوچولوام
مسفر كوچولويي كه همه چمدونهاش رو بسته و با دستي پر از بار سفر و دلي پر از اميد آرزو تو ايستگاه قطار منتظر ايستاده تا قطار سفيد خوشبختي بياد و اون ذو با خودش به سرزمين روياها ببره
مسافر كوچولو يي كه تو ايستگاه قطار بالا و پايين ميره و سخت تو فكر سفره هر از گاهي نگاهي به عكسهاي سرزمين رويايي ميندازه كه گوشه و كنار ايستگاه قطار نسبشون دلش تاپ تاپ ميكنه و دل تو دلش نيست كه زودتر اونجا رو از نزديك ببينه
از سرزمين رويايي زياده شنيده اونهايي كه اونجا رو ديدن براش از خوبي هاي و زيباييهاش زياد گفتن هرچند كه بعضي هاشون هم از سختيهايي حرف زدن كه ممكنه تو سرزمين رويايي باهاشون مواجه بشه مسافر كوچولويي كه تصميمش رو گرفته و ميخواد مشتاقانه اونجا باشه ميخواد آسمون قشنگشو ببينه و تو هواي پاكش نفس بكشه هيجان زده ميشه و دمهاش رو. تندتر ميكنه به مسير قطار نگاه ميكنه خبري از قطار نيست حتما قطار تاخير داره باز راه ميره يك ساعت دو ساعت سه ساعت و...
از خواب پرديم نفسم بند اومده بود و قلبم بشدت ميزد با خودم فكر كردم
پس اين قطار سفيد كي ميرسه كه مسافر كوچولو رو با خودش ببره كاش زودتر بياد و اون رو از انتظار خلاص كنه
قطار سفيد قشنگ يكمي زودتر بيا

Tuesday, September 06, 2005

گر صبر كني ز غوره حلوا سازم
اين ضرب المثليه كه حتما بارها و بارها بگوشتون خورده من يكي كه چون تا حدودي عجول و سرعتي و عملگرا هستم خيلي زياد شنيدمش و هربار هم كلي از شنيدنش حرص خوردم
ميگن صبر كردن چيز خوبيه حاصل و نتيجه صبر هم عاليه ولي نمي دونم چرا من هركاري ميكنم نمي تونم اين حرف رو قبول كنم
شايد در مواردي صبر كردن خوب باشه و نتيجه بخش ولي مطئنا هميشه مخصوصا در مورد كارهاي مهم اينطور نيست مثلا فرض كنيد خصي مبتلا به بيماري سرطان شده ولي با توصيه صبر كن حالت كم كم بهتر ميشه از درمان خوداري ميكنه تا اينكه كار از كار ميگذره و ديگه درماني كار ساز نيست
يا بچه اي كه بيش فعاله و با توصيه صبر كن بزرگ بشه خوب ميشه از مشاوره رواني محروم ميشه و هر چي هم كه بزرگ ميشه بيش فعالش بيشتر ميشه و همين صبر و تعلل زندگي آينده اون رو خراب ميكنه
يا توصيه صبر كنه خونه ارزون ميشه مينتونه شخصي رو براي هميشه از خونه دار شدن محروم كنه در حاليكه اگر صبر نمي كرد لااقل خونه گرونتر از اين نمي شد كه در توان خريدش نباشه
نمونه هاي زيادي از اين قبيل ميتونم بشمرم كه صبر چه خراب كاري هايي ببار آورده براي همين هم نميتونم قبول كنم كه صبر كردن هميشه خوبه
براي من هيچي بدتر و سختتر ازصبر كردن و انتظار كشيدن نيست
واقعا كه انتظار چيز وحشتناكيه مخصوصا براي انجام كارهاي مهم ميتونه كاملا ادم رو از پا دربياره
كاش زودتر اين انتظارها تموم بشه

Tuesday, August 30, 2005

فوضولي هم بد درديه
بنظر من يكي از بدترين و زشت ترين و عذاب آورترين بيماريهاي شايع در زنان البته نه همشون فضوليه
نمي دونم چه درديه كه هيچ راه علاجي هم نداره
نمونه شايعش رو خودم هر روز ميبينم و زور زور ميشنوم و جاي شما خالي كلي هم حرص ميخورم
اين خانم مهندسهاي فعلي يا همون خاله خامباجي هاي سابق از صبح علي الطلوع تا غروب آفتاب كه كارت پرسنلي ميزنن يك ريز در حال فضولي كردن و پشت اين و اون حرف زدن و پچ پچ كردنن نميدونم چه جوريه كه خسته هم نمي شن واقعا جاي تاسف داره اين همه جوون تحصيل كرده مستعد بيكار تو شهر ما داره ميگرده اونوقت اين خاله زنكهاي وراج از صبح تا شب كارشون حرف زدنه و جاي اونها رو اشغال كردن
نمي دونم از تو كار اين و اون سر درآوردن و كنجكاوي كردن چه سودي ميتونه براشون داشته باشد شايد با بدگويي كردن عقده هاي درونيشون رو يكمي آروم ميكنن نمي دونم
به هر حال عمل بسيار چندش آوريه متاسفانه تو ايران هيچ كي چيزي ازحريم خصوصي و شخصي نشنيده كه بنظر من يكي از مهمترين و اصلي ترين حقوق انسانيه
بگذريم
خدا ما رو از شر اين زنهاي وروره جادوي فضول حفظ كنه

Tuesday, August 23, 2005

چند روزيه كه مرتب صفحه حوادث روزنامه ها و سايتهاي فارسي رو ميخونم تقريبا روزي نيست كه توشون خبري راجع به خودسوزي زنان ننوشته باشننمي دونم چي باعث ميشه كه ان زنان دست به يه همچين كار وحشتناكي بزنن و سخت ترين و خشن ترين و دردناك ترين مرگها رو انتخاب كنن ولي هرچي هست بايد در سنتها دنبال رد پاش گشتبيشتر اين نوع اتفاقات هم در شهرها و روستا هاي داراي بافت سنتي و بسته اتفاق مي افته محيطهايي كه زنان آزادي عمل كمي دارن و جالب اينه كه بيشتر اين زنان هم متاهلند و مشكلات خانوادگي از جمله اعتياد و فساد اخلاقي و ... همسرشون اونها رو به اين سمت كشونده و وادارشون كرده دست به يك چنياقدامي بزنندر واقع اين زنان براي فرار از موقعيتي كه درش گرفتار شدن تنها راه نجاتشون رو نابودي ميبينن بدون اينكه حتي يك لحظه هم به راههاي ديگري مثل راههاي قانوني از جمله طلاق فكر كنندر چنين جوامعي طلاق امري نكوهيده و زشت طلقي ميشه و زن مطلقه از همه حقوق و ازادي هاي انساني محرومه در واقع در اين جوامع وجود زن بدون مرد معنايي نداره و زن تنها و بدون همسر آينده اي براي خودش نمي بينه و پشتيباني نداره بنابراين ترجيح ميده بميره و يا بهتر بگم ذره ذره وجودش رو در آتش خشم و نفرت بسوزونه ولي مطلقه نباشه و اين خيلي وحشتناكه بخصوص كه دين اسلام هم طلاق رو به عنوا يك راهكار موثر معرفي كرده و اون رو شرعي ميدونهنمي دونم چه بايد كرد و چگونه ميشه سنتها ي غلط رو عوض كرد ولي ميدونم كه يكي از مهمترين موضوعاتيه كه بايد يجوري حل بشه

Saturday, August 13, 2005

از امروز تصميم گرفتم ذهنم رو از مشغوليتهايي كه اين چند وقت داشتم ازاد كنم و همه چيز رو بسپرم به دست زمان كه هر برنامه اي
كه ميخواد بريزه و من هم از سمت برنامه ريز استعفا ميدم و ميرم تو پست اجرا كننده
ديروز پريروز خبري شنديم كه واقعا به نوعي منحصر به فرد و اعجاب انگيز بود اونهم آتش گرفتن جوي اب يه خيابان بزرگ و منهدم شدن چندين خودروي شخصي بود
دليل اتفاق هم واقعا احمقانه بود سر ريز شدن ينزين از منبع اون در پمپ بنزين و مسئوليت نشناسي مسئولين و هدايت بنزيناي سر ريزي به جوي آب خيابان بود
حالا بقيه داستان رو خودتون حدس بزننين ديگه
يه نكته اي كه اين وسط مجهول ميمونه اينه كه خسارت هاي وارده به اموال مردم رو چه كسي بر عهده ميگيره و مردمي كه اموالشون رو اين وسط از دست دادن چه بالاي سرشون مياد
حالا باز جاي شكرش باقيه كه ان اتفاق تلفات جاني نداشته و كسي كشته نشده
واي سرم رفت ...................

شنا توي آبهاي يخ زده قطب شمال در عرض چند دقيقه ريشه زندگي رو تو وجود انسان ميخوشكونه چنان سريع و خشن كه ديگه نه قدرتي براي تقلا ميمونه و نه شوقي براي زندگي

Friday, July 15, 2005

الان خيلي وقته كه ننوشتم تو اين مدت هم اتفاقات زيادي افتاده
از جمله اينكه خنك كننده هاي شركت ما به سلامتي و ميمنت به كار افتادن اما خوب الان اينقدر هوا رو خنك ميكنن كه از سرما مغزمون تير ميكشه و دنبال يكمي هواي گرم ميگرديم
چه ميشه كرد ديگه بالاخره ايرانه و افراط و تفريطش
چند روزيه كه بشدت دنبال خريد تو بازار مكاره ايم كه همه كمين كردن تا تو غفلت كني كلاتو از سرتبقاپن و بزن و چاك
واقعا خريد كردن هم تواين دوره زمونه براي خودش فنوني مي خواد و كلي تمرين ممارست و البته مقدار زيادي شانس كه تو تور فروشنده كلاش نيوفتي
با تمام اينها روزهاي خوب و فراموش نشدنيه
تا بعد

Sunday, June 19, 2005

اوضاع جالب و ديدنيه نه
تو اين اوضاع و احوال جز اينكه به حرفهاي اين و اون گوش داد و دم نزد و در دل به حال همه تاسف خورد كاري نميشه كرد
به هر حال ما كه به تاسف خوردن عادت كرديم
براي از دست رفتن همه چيز و براي همه متاسفم
از ماست كه بر ماست

Saturday, May 28, 2005

واي چقدر هوا گرمه
واقعا شركتي با اين دك و پز و ظاهر بدون تهويه نوبره

Monday, May 16, 2005

اولين چيزي كه تو فرهنگ اجتماعي ايران بر خلاف اون چيزي كه گفته ميشه توجه آدم رو بخودش جلب ميكنه خودخواه و خودسري آدمهاست
نمونش فرهنگ عبور و مرور و ترافيك اگه نگاهي به خيابونهاي شلوغ و پر ترافيك تهران بندازين كاملا متوجه ميشيد كه هر كسي داره كارخودش رو ميكنه و مي خواد يجوري گليم خودش رو از آب بيرون بكشه و زودتر به مقصدش برسه حالا اگر بغل دستي هر بلايي سرش اومد اصلا مهم نيست
من خودم به شخصه اين موضوع رو زياد ديدم سبقتهاي بي منطق و خطرناك، پيچيدنهاي بدون راهنما، توقف وسط خيابون انحراف به چپ و راست و خلاصه انواع و اقسام كارهاي مهيرالعقول كه هر روزه تو خيابونها به كرات ديده ميشه
حالا بوق زدنها و جنگ و دعواها و داد و بي داد ها و فحش و فضيحتهايي كه اين وسط رد و بدل ميشه بماند
اين وسط هم تنها چيزي كه رعايت نميشه و بهش اهميت داه نميشه قانون و رعايت اونه با اين وضعيت از دست پليس هم كاري بر نمياد
نمي دونم دليل اينهمه ديگر ستيزي و خودخواهي و رفتارهاي عصبي چيه شايد همون دليلي رو داشته باشه كه ما ايراني ها تو كار گروهي نمي تونيم خوب عمل كنيم و فرد گرا هستيم
دوستي به نقل از يك روانشناس ميگفت جامعه ايران بعد از حمله مغول و غارتها و جنايتهاي بيشمار مغولها دچار فاجعه زدگي شده و اين فاجعه زدگي و اثرات مخربش تا امروز هم باقي مونده و نتنها بهبود پيدا نكرده كه بدليل ادامه جنگ و جدالها تشديد هم شده
شايد يكي از دلايل ناآرومي و عصبي بودن و خودخواهيي ايراني همين موضوع باشه
اگر اينطور باشه و اين رفتارها ريشه تاريخي داشته باشه براي اصلاح و درمانش نياز به يه كار بزرگ وطولانيه كه نمي دونم كي بايد انجام بشه

Sunday, May 15, 2005

نمي دونم براي شما اتفاق افتاده كه مجور به انجام كاري بشيد كه مطابق ميلتون نيست و در ضمن نتونيد نه بگيد و به عبارت ساده تر تو رودربايستي بي افتيد
براي من چن باري پيش اومده نمونش هم همين امروزه كه به مهموني خداحافظي يكي از آشنايان دعوت شدم ولي نمي خوام برم چون كارهاي مهمتري دارم ولي در ضمن هر كاري هم كه كردم نتونستم اين موضوع رو بهش بگم و تو رودربايستي گير كردم و ترسيدم كه ناراحت بشه
البته من بطور قطع نمي تونم تو اون مراسم شركت كنم و نخواهم كرد وليخيلي بهتر بود كه زودتر موضوع رو بهش مي گفتم
البته تو اين زمينه مقصر فقط من نيستم آدمها گاهي اوقات بقدر تعارف و اصرار ميكنند كه راهي جز فرار براي آدم باقي نميمونه
بنظر من بهتره آدمها رو تو انتخابهاشون آزاد گذاشت اينجوري خيلي بهتره
شما نظرتون چيه

Saturday, May 14, 2005

سرم خيلي شلوغه ....

Monday, May 09, 2005

بر روز برخلاف روزهاي ديگه از حوزه مسائل اجتماعي اومدم بيرون و تمام وقتمو به مطالعه مطالب علمي - پزشكي گذوندم
يه سايت خيلي جالب هم در اي زمينه پيدا كردم و تونستم توش كلي مطالب جالب علمي - بهداشتي -پزشكي پيدا كردم
طبق مطالعات امروز فهميدم كه بايد هر شش ماه يكبار يكسري آزمايش كلي خون انجام داد و حتما در مورد نتايجش با يه پزشك متخصص مشورت كرد
فشار خون كه يه بيماري خاموش و بدون علامته بايد مطور مدارم مورد اندازه گيري قرار بگيره تا قبل بروز بيماري شديد فشار خون بشه اون رو تا حدودي درمان از گشترش جلوگيري كرد
ميزان چربي بد خون بايد مورد توجه قراربگيره در صورت بالا بودنش حتما يه رژيم غذايي كم چربي رعايت بشه
غلظت خون بالا هم مشكل آفرين ميشه و افراد مبتلا بايد هر شش ماه يكبار خون بدن تا غلظت خونشون به حد طبيعي برسه
ديابت هم بيماري مرموز و مشكل آفرينه و نبايدازش غافل شد
امروز كلي براي خودم دكتر شدم خودمونيم واقعا رشته پزشكي جذابيه

Sunday, May 08, 2005

نمي دونم چرا اينروزها خبر در مورد كودك آزاري توسط والدين اينقدر زياد شده براي نمونه خبري با عنوان پنجاه و چهار مورد كودك آزاري در سه ماه گذشته كه طبق اون آمار هشتاد درصد خشونتها توسط پدر ، سي درصد توسط مادر و شانزده درصد توسط نامادري
اعمال مي شه كه شامل آزار جسمي از طريق كتك زدن با دست ،‌ چوب ، كمربند ، گازگرفتن، سوزندان با آب جوش و جسم داغ و مواردي از اين قبيله
در خبر ديگه اي در همين زمينه ماجراي كتك خوردن تا سرحد مرگ پسر بچه شش ساله اي توسط پدر عصبانيشه كه باعث بيهوشي و شكستگي و كبودي در نقاطي از بدنش شده
واقعا غير قابل باوره انسانهايي كه بخاطر خودخواهيهاي خودشون موجود بيگناه و ضعيف ديگه اي رو به اين دنيا مياره در حالي كه از نظر مادي و معنوي و روحي و آموزشي و اخلاقي و ... به هيچ وجه داراي شرايط بچه دار شدن نيستند و حالا كه با مشكلات و مسائليكه به هبچ وجه به اون موجود كوچولو ارتباطي نداره روبرو شدن ميخوان تمام عقده ها و ناراحتي ها و فشارهاي عصبيشون رو بر سرش خالي كنند و اون رو علت تمام بدبختي ها و سختي هاشون بدونن غافل از اينكه اون بيچاره با ميل و خواست خودش به اين دنيا نيومده و خود همين آدمهاي خودخواه بودن كه چه از روي خواست و تصميم و چه بخاطر بي احتياطي و نا آگاهي موجبات حضور اون رو تو اين دنيا فراهم كردن
بنظر من بايد پدر و مادرها قبل از تولد بچه از نظر روحي و رواني آزمايش بشن و درصورتيكه صلاحيت هاي لازم رو ندارن از بچه دار شدنشون جلوگيري بشه و با اين مسئله هم مثل معلوليت هاي ذهني و جسمي برخورد بشه و يا اينكه حداقل پدر و مادرهايي كه چنين رفتارهاي جنون آميزي با كودكان دارن مورد پيگيري قانوني قرار بگيرند و بازخواست بشن و در موارد حاد حق نگهداري كودك ازشون سلب و به نهادهاي اجتماعي خاص سپرده بشه چون واقعا اينگونه رفتار و آثاري كه در زندگي اين كودكان در آينده ميگذاره و رفتارهاي ضد اجتماعي كه در آينده توسط اين كودكان انجام ميشه مشكلات بسيار زيادي براي جامعه ايجاد خواهد كرد

Saturday, May 07, 2005

امروز تو يكي از سايتهاي خبري فارسي مطلبي رو به نقل از يكي از مقامات قضايي مي خوندم كه نوشته بود آشنا نبودن زوجهاي جوان به خصوص دختران با حقوق خود، موجب افزايش ميزان طلاق شده است
به همين بهانه هم تصميم گرفتم گشتي تو دنياي اينترنت بزنم و در مورد اين حق و حقوق تحقيق كنم تا اونجايي كه من متوجه شدم
طبق قانون مدني و درعقد نامه هاي رسمي ايران دوازده شرط ضمن عقد ازدواج ثبت شده كه به موجب اين شروط دوازده گانه مرد به زوجه وكالت مي دهد، چنانچه مواردي نظير عدم پرداخت شش ماه نفقه، داشتن سوءرفتار، سوءمعاشرت و بيماري صعب العلاج، منبع اشتغالي كه با مصلحت خانوادگي در تضاد بوده و عفت عمومي را زير سئوال ببرد، محكوم به پنج سال حبس يا جزاي نقدي، اعتياد مضر، شش ماه غيبت متوالي، انجام جرم هايي كه مغاير با حيثيت خانوادگي و عفت عمومي است، عقيم و مفقودالاثر بودن، انتخاب همسر ديگري بدون اطلاع زوجه و عدم اجراي عدالتميان زوجين ، زوجه مي تواند تقاضاي طلاق بده ، در تمامي اين شروط پس از مراجعه به دادگاه و
اثبات موضوع حق طلاق به زن داده مي شود
علاوه بر اين شروط عمومي ضمن عقد زوجين ميتونن در هنگام عقد شروطي رو به در صورتيكه مخالف با مقتضاي عقد نكاح نباشد يعني از شروط باطل و غير قابل انجام نباشه وضع كنن
اهم اين شروط عبارتند از
حق تنصيف دارايي هاي مشترك
حق كار
حق تحصيل
حق سفر
حق انتخاب محل زندگي
حق حضانت فرزندان
و حق طلاق
البته در اينكه اين شروط چقدر ضمانت اجرايي دارند و يا اينكه چه شرايط براي اعمالشون وجود داره بحث هاي زيادي مطرحه مثلا در مورد حق طلاق از نظر حقوقي يک حق نيست که دادني يا گرفتني باشد بلکه يک "ايقاع" مختص به شوهر است يعني حق يکطرفه مرد براي اينکه طلاق بدهد و اوست که فقط مي تواند به کس ديگر مثلا همسر خود وکالت بدهد در شرايطي که براي دادگاه قابل قبول باشه از طرف او اين ايقاع را انجام دهد
يا در مورد حق تنصيف دارايي هاي مشترك شرايط وجود داره مانند عدم درخواست طلاق توسط زوجه ، عدم تأثير سوء رفتار و اخلاق زوجه در وقوع طلاق به عنوان مثال هر گاه زوجه با عدم تمكين، زوج را به طلاق متمايل سازد و زوج بتواند علت ايجادي درخواست طلاق، يعني سوء رفتار و اخلاق زوجه را به اثبات برساند
انتخاب اين شروط اضافي به توافق زوجين بستگي داره و اجباري نيست ولي بنظر من درصورتيكه خانمها از اين شروط استفاده مي كنند و اونها در عقد ذكر ميكنند عقل و منطق حكم ميكنه كه از گرفتن مهريه صرفنظر كنند چون در غير اينصورت شرايط برابر از بين ميره و كفه ترازو به ضرر مردان پايين مياد و نياز به تشكيل گروههايي براي حمايت از حقوق مردان بوجود مياد
به هر حال افراط و تفريط در هر كاري و از طرف هر كدام از دو جنس زن و مرد غير منطقي و در جهان امروزي غير قابل قبوله و اينكار در نهايت به ضرر هر دو طرف تمام خواهد شد

Tuesday, May 03, 2005

چيزي كه اينروز ها خيلي فكر منو به خودش مشغول كرده نوع نگاه و تصور دو جنس زن و مرد از همديگره و از اون مهمتر اينكه چقدر اين نوع نگاه و تصور ذهني ميتونه به واقعيت نزديك باشه و اصلا اين تصوران و نگاه ها از كجا تو ذهنها جاي ميگيره
چيزي كه من خودم به شخصه از تجربياتم كشف كردم اينه كه مزدها در ديد زنها نسبت به زنها در ديد مردها جايگاه بهتري دارن
يعني من كمتر ديدم گروه هاي چند نفري زنان در مورد مردها اظهار نظرهاي عجيب و قريب كنند در حاليكه يكي از تفريحات مردان در دورهمايي هاي مردانه نسبت دادن خصوصيات گاهي اوقات بسيار عجيب و دور از واقعيت به زنان و بيان اقرار آميز نقاط ضعف و اخلاق هاي زنانه است كه بخصوص مردهاي متاهل در اين راه تلاش زيادي ميكنن تا چهره اي وحشتناك و غير قابل تحمل و بي مغز از زنان ارايه بدن
البته درباب شوخي و مزاح بودن اين حرفها شكي نيست ولي چيزي كه براي من نگران كننده است تاثيرات منفي ايه كه اين حرفها ميتونه در ذهن مردها بخصوص مردهاي مجرد بگذاره بطوريكه زندگي آيندشون رو تحت شعاع قرار بده
نمي دونم شايد هم تمام اين حرفها شوخيهاي فراموش شدني بدون اثر باشه ولي بنظر من نگاه صحيح و تصور مثبت هر دو جنس نسبت به هم ميتونه كاملا موثرباشه و شايد جلوي خيلي از اختلافات و بهانه گيري هاي سطحي آينده رو بگيره

Sunday, May 01, 2005

مدتيه كه ننوشتم چون فكر ميكردم تو مود نوشتن نيستم ولي امروز كه خواستم بنويسم ميبينم كه اين موضوع زياد هم به مود خودم مربوط نميشه چون با اينهمه شلوغي و هواي گرم و صداي دريل و رفت و امد و از همه بدتر حرفهاي يك روند بي انقطاع همسايه دست راست و همسايه دست چپ و همسايه پيشرو و همسايه پشت سر در مورد خاطرات زندگيشون و صداي گوشخراش تلفن ها و آهنهاي متنوع موبايل ها ، اصلا نميشه فكر كرد چه برسه به اينكه سيل كلمات رو پشت سر هم چيد و ازشون يه مطلب بدرد بخور ساخت
مسايل و مشكلات و سوژه هاي ناب اجتماعي هميشه وجود دارن يكي ازين سوژه ها كه خيلي مورد توجه من بوده فرهنگ اجتماعيه
اينكه چه جور فرهنگ اجتماعي شكل ميگيره و چه كساني به اون شكل ميدن و چطور ميشه فرهنگهاي غلط رو عوض كرد
اينكه چطور با گذشت زمان بعضي از اين فرهنگها همچنان پابرجا ميمونه ولي برخي ديگشون كاملا دگرگون ميشه و حتي سمت سوي مخالف پيدا ميكنه

برام خيلي جالبه كه بفهمم چرا فرهنگها ضد فرهنگ ميشه و چي باعث ميشه كه ضد فرهنگهاي ديروز فرهنگ پسنديده امروز بشه
مسائل اجتماعي با اينكه ظاهر ساده و پيش پا افتاده اي دارن ولي تجزيه و تحليلشون كار بسيار پيچيده ايه و به اين راحتي ها نميشه كنكاششون كرد
براي همين هم بهتر ديدم براي پاسخ دادن به سوال هاي ذهنيم دست به يكسري تحقيقات بزنم شايد بشه پاسخي براي اونها پيدا كرد
پس از فردا اگر همكاران محترم و دور و بري هاي عزيز يكمي دست از پرچونگيهاشون بردارن و به من مهلتي براي مطالعه و تحقيق بدن اين نتايج رو تو وبلاگم مينويسم
اصلا چطوره به عنوان اولين موضوع فرنگي علت پرحرفي خانهاي محترم و كشف كنم نظر شما چيه

Monday, April 11, 2005

نميدونم چرا اينروزها اصلا حال و حوصله وبلاگ نويسي ندارم
راستش هرچي سعي ميكنم موضوعي به ذهنم نمي رسه كه در موردش بنويسم مثل اينكه وبلاگ نويسي هم مثل خيلي از كارهاي ديگه موديه و منهم فعلا تو مودش نيستم
چه كنم ديگه اينجوريه
از اول اين هفته ما شركت ما اسباب كشي كرده به ساختمون جدي ، محل جديد وبه ولي يه بدب بسيار بسيار بزرگ داره و اونهم نزديكي محل نشستن كارمندا به همه يه چيزي عين نيمكت مدرسه حالا شما همكارهاي بيكار و پر حرف كناري و دور و بريتون رو در نظر بگيريد ببينيد الان من چه وضعي دارم
واي بازم غر غرو شدم اعصاب ندارم ديگه