Saturday, July 20, 2002

كشور نمايشنامه ها
نمي دونم چرا حس ميكنم ايران مثل يك خانه نمايش ميمونه و گروهي از مردمش هم هنرپيشه هستند و عده اي هم نمايشنامه نويس و كارگردان و پشت صحنه و اكثريت ايرانيهام تماشاچي
تو اين خانه نمايش تقريبا هر روز يه نمايشي بپاست حالا گاهي وقتها نمايشها كوچيكه با تبلبغات كم ، گاهي وقتهام نمايشها بزرگه با يه عالم سياهي لشگر و كلي هزينه و تبليغ
ولي هرچي باشه اكثر اين نمايشنامه ها تكرايه دقيقا عين هم حتي هنرپيشه هاشم تكراري هستند جالبيش اينه كه اين نماشنامه ها تو دنيا تنها نمايشنامه هايي هستن كه تماشاگرانش از ديدنشون حالشون بهم ميخوره اما مجبورا كه اونها رو هر روز ببيند

Wednesday, July 17, 2002

رويا
وقتي تو ترافيك گير كرده باشي و آفتاب عالم تاب پوستتو برشته كنه و از گرمي هوا نتوني نفس بكشي ناگزير ميري تو فكر و خيال و رويابافي
صداي دريا تو گوشت مي پيچه و ميتوني گرماي ماسه هاي داغ رو زير پاهات حس كني ( البته اين گرماي موتور ماشينه كه داره پاهاتو ميسوزونه )دلت ميخواد فارغ از همه غمهاي عالم خودتو بسپري دست دريا مثل يه ماهي يا قايق شايدم يه تكه چوب كه رو آب شناوره اوج خوشبختي وقتيه كه اونم كنارت باشه و مثل بچه ها رو شناي ساحل دنبال هم بدويد و آب رو سر و روي هم بپاشيد بعد يواش يواش دلت ميخواد لباساتو دربياري كه يكدفعه ماشين ترمز ميكنه و دوباره به زمان حال برميگردي
البته خيلي هم بايد خوشحال بشي قبل از اينكه مانتو يا مقنعه تو در بياري از خواب و خيال بيرون بياي وگرنه از بخت بد ممكنه يه كتك مفصل از اين لنكروزهاي سياه خوشگل بخوري تا ديگه ازاين فكر و خيالها نكني
آخه هر چي باشه اينجا يه كشور اسلاميه ديگه ، ديروز دوستي در مورد رفتن از ايران و زندگي تو يه جاي ديگه كره زمين باهام حرف ميزد نمي دونم چرا يكدفعه الكي جو گرفتم و باهاش مخالفت كردم ولي الان خوب ميدونم كه كاملا حق با اون بوده حاضرم در اولين فرصت بهش اعتراف كنم احمقانس ولي اينجا ما از كمترين حقوق انساني هم محروميم يعني حتي حق ديدن يار رو هم نداريم چه برسه به ......
بابا جون مگه همين خواجه حافظ شيرازي خودمون نمي دونم چند صد سال پيش نگفته كه :
گل بي رخ يار خوش نباشد
بي باده بهار خوش نباشد

طرف چمن و طواف بستان
بي لاله عذار خوش نباشد
رقصيدن سرو و حالت گل
بي صوت هزار خوش نباشد
با يار شكر لب گل اندام
بي بوس و كنار خوش نباشد

هر نقش كه دست عقل بندد
جز نقش نگار خوش نباشد
جان نقد محقرست حافظ
از بهر نثار خوش نباشد

Tuesday, July 16, 2002

خود كم بيني
نمي دونم تا حالا با آدمهايي برخورد كرديد كه مرتب سعي ميكنن اطافيانشون رو تحقير كنند يا نه ؟
من كه زياد برخورد كردم اين جور آدمها با زبون تند و تيزشون خيلي رك تو صورتت نگاه ميكنن و ازت ايراد ميگيرن اونم نه ايراد درست و حسابي كه بتوني انتقاد سازنده حسابش كني بلكه ايرادهاي واهي و نادرست عموما از ظاهر يا شخصيتت در واقع عادت دارن كه از يك كاه كوهي بسازن كه از ديدن اون وحشت ميكني
وقتي تو شخصيت اين آدمها دقيق ميشي ميبيني كه اعتماد بنفس كمي دارن و از ظاهر يا از شخصيت خودشون راضي نيستن و با شكسنت غرور و اعتماد بنفس تو مي خوان براي خودشون جايگاهي بالا پيدا كنن در واقع عقده گشايي ميكنن
اميدوارم هيچ وقت مجبور نباشين اين تيپ آدمها رو تحمل كنيد چون گاهي وقتها واقعا از ك.ره بدرتون ميكنن

Monday, July 15, 2002

تيريپ غيرت گذاشتن
امروز تو تاكسي دو تا دوختر كم سن و سال كنارم نشسته بودن و داشتن با هم در باره و دوست پسرهاشون حرف ميزدند و اينكه شبها به چه ترفندهايي دور از چشم پدر مادرهاشون با دوست پسراشون تلفني تماس ميگيرند و در چن كلممه با هم قرار ميگذارند
در همين حين يكي از دخترها گفت كه چهقدر دلش ميخواسته از اين مانتو هاي كوتاه و تنگ كه مد شده براي خودش بخره و اين موضوع رو با دوست پسرش هم مطرح ميكنه ولي پسره مخالفت ميكنه و ميگه چون اين مانتوها بدن نماست نبايد بخري و دختره هم قبول ميكنه و از اينكه دوست پسرش غيرتيه خيلي هم خوشحال ميشه و قند تو دلش آب ميكنه
اولش اين حرف دختره بنظرم مسخره اومد چرا بايد آدم از حرف زور خوشحال بشه ولي كمي كه با خودم فكر كردم ديدم كه دخترها واقعا احتياج به توجه طرف مقابلشون دارن حالا حتي اين توجه امر و نهي باشه كه چي بپوشي و چي نپوشي اينو بحساب توجه و علاقه طرف مقبلشون ميگذارن غافل از اينكه در اكثر موارد اين تريپ غيرت گذاشتن ها فيميه براي شيره ماليدن سر دخترها
ولي خوب اين احساسات و اين تيپ كارها بيشتر ماله دختر پسرهاي كم سن و ساله وقتي كه پا به سن بگذاري و مثل ما سردي و گرمي روزگار رو بچشي ديگه اين حرفها و اين كارها برات مهم نيست طرز فكرت كاملا عوض ميشه ولي باز هم خيلي بيشتر نياز به توجه و ابراز علاقه طرف مقابلت داري اما به يه شكلهاي ديگه