نمي دونم زندگي جرا هر روز يه نقشي برات بازي ميكنه يروز خوب خوبه و بهتر از اون ديگه نميشه يروز هم چنان همه چيز مثل آوار رو سرت خراب ميشه كه جز مرگ آرزوي ديگه اي نداري
شايد بگيد خوب اين نمك زندگيه و باعث ميشه زندگي از كسالت و تكراري بون در بياد نمي دونم شايدم اينطور باشه
ولي من فكر ميكنم بيشتر ما آدمها هستيم كه رفتار و گفتار و كارها مون زندگي رو براي اطرافيانمون مثل جهنم ميكنيم و يا بر عكس عين بهشت
زياد نميخوام حاشيه برم واقعيت اينه كه بعضي از ما خيلي خيلي خودخواهيم و براي راضي كردن نزديكانمون حتي حاظر نيستيم ذره اي هم بخودمون سختي بديم
بابا انصافم خوب چيزيه ديگران هم از ما توقع دارن چرا اينقدر خودخواهي و خودسري بسه ديگه
Yasaman's Weblog
Thursday, January 29, 2004
Wednesday, January 28, 2004
سلام دوباره
خيلي وقته كه چيزي ننوشتم راستش اين روزها سرم خيلي به كار گرمه و وقت سر خاروندن هم ندارم ولي از امروز دوباره مي نويسم هر جور كه شده.
دوباره ميخوام بحث ازدواج و ملايكهاي اون رو ادامه بدم در اين زمينه هم به يه مقاله كه خوندم و برام جالب بود اشاره ميكنم كه قسمت اول اون چنينه :
خوشگلي
عدم يا لياقت در تاثيري اما است خوب هم ظاهري زيبايي
دهيد قرار ملاك را انساني معيارهاي.ندارد افراد لياقت
دينداري ، تربيت ، ، اخلاق بودن ، شريف بودن ، لايق:مانند
گذشت و دانش صداقت ، ، پاكي
اين كنار از نيست درست ابدا و اصلا معتقدم قويا بنده
و گذشت راحت بايد كن خراب آينده و مشكلآفرين مسائل ، نوع
.نكرد تحليل و نديد را آن
مثل و چكيد زمان اقيانوس در قطرهاي مثل كه ديروز همين
همه منصفان از يكي شد ناپديد شعبدهبازان كارهاي بعضي
قبول:گفت درآمد باشد ما راستي دست همسايه كه تواريخ
و لب شكل ، سرو و قواره و قد موزوني و اندام تناسب دارم
موجودي هر يا كس هر به متعلق زيبايي و جمال خلاصه دندان
اين در نبايد اما است تحسينآفرين و خوشايند بسيار باشد
باطني و ظاهري برتر صفات تمام به و درآورند را شورش قضيه
چنين با چهار ، ضريب يكي اين به اما و داد نيم يا يك ضريب
را جوانها از خيلي آينده ناعادلانهاي كتاب و حساب
.كرد اعلام نامعلوم و خطي خط و مخدوش
را قضيه سروته تا بنده استدلالات پاي بياييد حالا
كل ميليارد پنج ميان بفرماييد من به.كنم روشن برايتان
و مكزيكي كرهاي ، ژاپني ، چيني ، نژاد به حالا بشري نفوس
از ندارم كاري حتي ندارم ، كاري آخر الي و هندي تايلندي ،
هم يكي درجه نژاد الحق كه خودمان حاضر و حي جمعيت همين
بهشان اگر نفرشان چند تصادف برحسب يا دلايلي ، به هست
در و دارند شده ياد نژادهاي همان با شباهتهايي برنخورد
معيارهاي همان داراي نفر چند ما اكثريت يا بقيه ميان
اشعارشان لاي لابه در شاعران كه ميباشند جمال و زيبايي
عرض كدام؟ گفت خواهيد لابد پرداختهاند ، آن بزك به
كمند مژگان ، تير ابرو ، كمان سرو ، قد يا قد سرو:ميكنم
پلنگافكن ، شيرافكن ، :قبيل از صفاتي يا مخمور نگاه گيسو ،
.جلو برو طور هيبتهمين با پرجذبه ، بلندبالا ،
البته دارند ، شمايلي و شكل چنين ما نفر چند ميگويم جدي
عرض نصيحتا حال هر به.نباشند كم تعدادشان اميدوارم من
چه گر ندهيد بها خيلي قضيه اين به خود محاسبات در ميكنم
آينده داماد يا عروس گزينش مرحله در عادت برحسب است ممكن
.باشد آمده شما ضوابط فهرست جزء هم فقره اين خود
خوشگله فلاني عروس نگويند اينقدر بعضيهاست به خطابم
خوب هم ظاهري زيبايي.برعكس يا بده خيرش خدا دامادش اما
.ندارد افراد لياقت عدم يا لياقت در تاثيري اما است
بودن ، لايق:مانند دهيد قرار ملاك را انساني معيارهاي
دانش ، صداقت ، و پاكي دينداري ، تربيت ، و اخلاق بودن ، شريف
مرور و سن افزايش با زيباييها از بسياري را غيره و گذشت
.ميرود بين از زمان
ونوس مشابه همه جهان نامداران و خوبان بگوييد شما تازه
فيالمثل.بودهاند يونان مردان اسطورهاي تنديسهاي يا
از بهرهاش جهان فيلسوف برترين سقراط ميكنيد فكر شما
نامدار رماننويس بالزاك يا بود چقدر ظاهري زيبايي
و ميشد عصباني حتما چرا ميرفت ترازو روي وقتي فرانسه
گاندي يا و بود برده بهره چقدر اندامي نازك و ظرافت از
ما شاعران معيارهاي با شكست را انگليس استعمار كمر كه آن
كند؟ پا و دست امتيازي ميتواند اندام تناسب جهت از
ارزش نميتوان معيار اين با پسنه:گفت خواهيد حتما
نميتوان عامل اين با عبارتي به يا كرد ، معلوم را افراد
.كرد راحت را خود خيال و كرد معلوم را كسي بدي يا خوبي
ديديد وقت يك.بياييد كوتاه سريعا ماجرا اين در گفتم
خودتان تقصير نشديد داماد صاحب يا عروسدار لال زبانم
.بياييد كوتاه شد عرض قويا.است
ميپرسم بنده قضيه ، اساسي ريشهيابي بخش در برويم حالا
((خوشگلي)) واژه مرتب دارند عادت مادران و پدران بعضي چرا
فيالمثل و ببرند كار به بچهها نزد مختلف اشكال به را
:بگويند
بخرم ((خوشگل)) عروسك يه برات ميخواي -
تخته به بزنم شدي ((خوشگل)) چقدر -
يه بگيري بيست را رياضي دروس تمام باشي خوبي پسر اگه -
ميخرم برات ((خوشگل)) دوچرخه
اروپا از عمهام را خوشگل ژاكت اين بپوش بيا يا -
بچه كه ميشود باعث بزرگترها زدن حرف اينجور خب.فرستاده
فقط دنيا تو كه بيفته جا ذهنش تو و كنه فكر بچگي همان از
.هيچ ديگر و باشه خوشگل كه خوبه چيزي
انگار ولي گفتيم را حرفها همه تقريبا قضيه اين در گرچه
بعضي هميشه نازيبايي بويژه و دارد تاريخي ريشه موضوع اين
در سعدي نبود چنين اگر.است ميداده رنج را خانوادهها
كنندهاي خوشحال چندان نه حكايت چنين گلستانش دوم باب
:ميفرمايد كه آنجا نميآورد
جايزنان به زشت ، بهغايت داشت دختري شخصي كه آوردهاند
رغبت او مناكحت در كسي نعمت و جهاز وجود با و رسيده
.نمينمود
.ميكنم حذف را سعدي بيت تعمدا اينجا در بنده ببخشيد
قضيه دنباله و نيستم موافق ماجرا اين در او عقايد با چون
:است فرموده باز و ميآورند را
معني)بستند ضريري با نكاحش عقد ضرورت حكم به فيالجمله
در حكيمي كه آوردهاند باز و (نابينا يعني ضرير ميكنيم
ميكرد روشن نابينا ديده كه بود آمده سرنديب از تاريخ آن
كه ترسم گفت.نكني علاج را خود داماد گفتند را شخص آن
هم را پدر اين آخر جمله.دهد طلاق را ودخترم شود بينا
.نفرماييد اصرار لطفا كنم تكرار ندارم ، دوست اصلا
چه قديم از خانوادهها بعضي فرموديد ملاحظه حالا
وقتي آنكه با بويژه نازيبايي در اين و داشتند مشكلاتي
حكايت اين در من. ميشود اندوهبار چقدر باشد هم ((بغايت))
را بيطرف ناظر نقش چرا كه گلهمندم سعدي جناب از سخت
از ، ما كرد صادر را بيت آن هم مورد يك يا و كرد بازي
شاعر برترين سر بر همواره كه ديگران و حافظ با كه سعدي
دفاع مقام در داشتيم انتظار است تنگانگ رقابتي در ايران
.بفرمايد نصيحتي حداقل دختر از
متاسفانه كه بكشاند صواب راه به قضيه اين در را دنيا و
پايان از بعد بلافاصله و نكرد چنين بنده حيرت ميان در
بودي يكي دردم اگر حالا ديگر ، حكايتي سراغ رفت حكايت اين
جمعي در شفاف و صريح خيلي خانمي شنيدهام.بودي چه
امكانات به توجه با كه ميخواهم دامادي من:است فرموده
ديگري دامادهاي و ماشاءالله بگويم او به مرتب وسيعش
اگر ميآورند تشريف دخترم براي كه((خواستگاران ببخشيد))
ندهند زحمت را خودشان لطفا گفت چنين آنها درباره نتوان
خواهد منفي ما جواب ، چون نفرمايند تلف هم را ما وقت و
چيز همه صاحب انشاءالله نگيريد سخت بگوييد اگر حتي.بود
دارم حق من هستيد حرفها اين شنونده كه شما خب.شد خواهد
هم شايد و ريشتر هشت بهشدت فريادي آدمها اينجور دست از
.كن حساب هم ما رو بكش كردم عرضبكشم بيشتر
مكوندي علي حسين