Friday, March 21, 2003

سال نو مبارک
سال هزار و سیصد و هشتاد و دو هم بالاخره از راه رسید
نوروز رو از طرف خودم به همه دوستان , آشنایان , هموطنان , بخصوص وبلاگ نویسها و وبلاگ خونهای عزیز تبریک میگم , به امید سالی پربار و خوش و شیرین برای همه , سالی که توش از غم و بیماری و جنگ و نفرت خبری نباشه ( هرچند که با یه جنگ تلخ برای مردم عراق مصادف شده ) , سالی که توش نوید آزادی به گوش برسه , سالی که تو دل آدمها بجای غرور و خودپرستی عشق شعله ور بشه , سالی که به وصال همه عاشقان منتهی بشه , سالی که ... نمی دونم خلاصه هرکسی به هر آرزویی که داره برسه
دیشب بعد از تحویل سال تفالی به حافظ زدم و این شعر اومد که :
سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد
............
من حافظ شناس نیستم و درست نمی دونم که معنی این شعر چیه ولی اومدن اسمم رو در شعربرای خودم و اونی که خودش میدونه به فال نیک میگیرم و از خدا می خوام که تو این سال جدید ما رو هم فراموش نکنه و یه نیم نگاهی هم به ما بندازه

Wednesday, March 19, 2003

اندر حکایت مراسم پیشواز سال نو
خوب چهارشنبه سوری هم که به سلامتی با شدت هرچه تمام تر با چاشنی نارنجک ( خداییش بعضیهاش عین بمب میموند تمام خونه با شیشه هاش و آدمهای داخلش میلرزید) و موشکهای رنگ و وارنگ و آتیش فراوون و همچنین رقص و آهنگ برگزار شد تا چشم حسودا قلمبه از حدقه در بیاد
البته امسال ما برخلاف هر سال که با تمام فامیل یکجا دور هم جمع میشدیم و میگفتیم و میخندیدیم , خونه بودیم شاید یکی از معدود چهارشنبه سوریهایی بود که در این عمر بیست و پنج ساله من با بقیه نبودیم دلیلش هم یکی سالگرد فوت یکی از اقوام نزدیک و دیگری متاهل شدن اکثر بچه ها بود , البته جای هیچگونه نگرانی برای من نیست چون سال دیگه هر طوری که شده من هم به جمع اونها میپیوندم و شاید یک جای دیگه و در کنار آدمهای دیگه باشم , غمی نیست
دیروز مراسم خدافظی کنون تو شرکت برگزار شد همه بچه ها آمده بودند کلی عکس گرفتیم و برای همدیگه دعا های خوب خوب کردیم بعدش هم ما یکی دو ساعتی رفتیم بقول بنده گردش , به من یکی که خیلی خوش گذشت
الان هم تا یکساعت دیگه با سلماز و الناز میخوایم بریم تجریش تو شلوغی بازار بگردیم و گل و ماهی قرمز بخریم
جدی جدی مثل اینکه سال هشتاد و یک داره تموم میشه و ساعاتی دیگه سال نو میشه
آهان راستی میگن سال دیگه سال بزه ( شایدم گوسفند خلاصه یه حیوون اهلی چهار پای دراز گوشه مفیده ) و این حیوون هم مظهر نعمت و برکته سال فراوونی عروسی و جشن و سروره و البته با عرض معذرت از آقایون مجردی که تمایلی به ازدواج ندارن باید بگم که سال هشتاد و دو سالیه که خوشبختانه گوشها شون باید دراز بشه ( البته به قول خودشون به نظر ما که خیلی هم عاقل میشن تازه ) و خلاصه دوران مجردی تموم میشه , از الان گفتم که آمادگیش رو داشته باشید
آخ آخ دیر شد الان سلماز پوست سرم و میکنه تا بعد

Monday, March 17, 2003

جلسه عمومی واحد
امروز آخرین جلسه عمومی واحد در سال هشتاد و یک برگزار شد مدیر واحدموندر مورد کارهای صورت گرفته در سال جاری و همچنین اهداف کوتاه مدت و بلند مدت چمیدون میان مدت و همچنین سیاستهای کلی واحد در سال آینده سخنرانی مفصلی ایراد فرمودند که البته بخصوص در مسائل مربوط به حقوق و مزایا و پاداش و افزایش سنواتی اونها بسیار هم مورد توجه حاضرین قرار گرفت
خلاصه مثل اینکه سال هشتاد و یک با همه خوبی ها و بدی هاش داره به پایان میرسه فکر میکنم کاذرنامه امسالم بسیار درخشانتر از سال گذشته باشه , به خیلی از اهداف مهم زندگیم رسیدم و البته خیلی دیگشون هم مونده که در سال آینده و سالهای بعد باشید بهشون برسم ولی به هر حال امسال هم از نظر کاری و هم از سایر جنبه های زندگی بنظرم سال موفقیت آمیزی بود امیدوارم سال دیگه برای من و برای همه سالی موفقیت آمیز و حتی بهتر از امسال باشه

Sunday, March 16, 2003

وای که این آخر سالی من چقدر کار دارم , خوبه رییس جمهور نشدم