Tuesday, August 23, 2005

چند روزيه كه مرتب صفحه حوادث روزنامه ها و سايتهاي فارسي رو ميخونم تقريبا روزي نيست كه توشون خبري راجع به خودسوزي زنان ننوشته باشننمي دونم چي باعث ميشه كه ان زنان دست به يه همچين كار وحشتناكي بزنن و سخت ترين و خشن ترين و دردناك ترين مرگها رو انتخاب كنن ولي هرچي هست بايد در سنتها دنبال رد پاش گشتبيشتر اين نوع اتفاقات هم در شهرها و روستا هاي داراي بافت سنتي و بسته اتفاق مي افته محيطهايي كه زنان آزادي عمل كمي دارن و جالب اينه كه بيشتر اين زنان هم متاهلند و مشكلات خانوادگي از جمله اعتياد و فساد اخلاقي و ... همسرشون اونها رو به اين سمت كشونده و وادارشون كرده دست به يك چنياقدامي بزنندر واقع اين زنان براي فرار از موقعيتي كه درش گرفتار شدن تنها راه نجاتشون رو نابودي ميبينن بدون اينكه حتي يك لحظه هم به راههاي ديگري مثل راههاي قانوني از جمله طلاق فكر كنندر چنين جوامعي طلاق امري نكوهيده و زشت طلقي ميشه و زن مطلقه از همه حقوق و ازادي هاي انساني محرومه در واقع در اين جوامع وجود زن بدون مرد معنايي نداره و زن تنها و بدون همسر آينده اي براي خودش نمي بينه و پشتيباني نداره بنابراين ترجيح ميده بميره و يا بهتر بگم ذره ذره وجودش رو در آتش خشم و نفرت بسوزونه ولي مطلقه نباشه و اين خيلي وحشتناكه بخصوص كه دين اسلام هم طلاق رو به عنوا يك راهكار موثر معرفي كرده و اون رو شرعي ميدونهنمي دونم چه بايد كرد و چگونه ميشه سنتها ي غلط رو عوض كرد ولي ميدونم كه يكي از مهمترين موضوعاتيه كه بايد يجوري حل بشه