زن _ مرد _ روابط (قسمت دوم)
امروز باز در جمع دوستان بودیم و باز هم بحث زن و مرد رو ادامه دادیم تا حدودی هم به نتیجه رسیدیم
بعد از کلی بحث و مثال آوردن تقریبا همه قبول کردیم که زن و مرد علاوه بر یکسری تفاوتهای جسمانی و بیولوژیک از نظر روحی و احساسی هم با هم تفاوتهایی دارن هر چند که این تفاوتها میتونن نتیجه تربیت و فشارهای جامعه باشن و همشون ذاتی نیستند
با توجه به این اتفاق نظر و حرفهایی که در جلسه پیش مطرح شد تصمیم گرفتیم صفات انسان رو که قبلا صفات زنانه و صفات مردانه اسم گذاری کرده بودیم به صفات خوب و صفات بد تغییر نام بدیم و همه صفت خوبی رو که چه در زن و چه در مرد وجود داره و باعث تعالی و پیشرفت انسان میشه صفات خوب بنامیم و صفاتی رو که مثل حسادت و خشونت و ...که هم باعث آزار خود فرد و یا اطرافیان میشه رو صفات بد بنامیم و هر فردی چه زن و چه مرد بر اساس این طبقه بندی سعی در برقراری تعادل بین صفات خودش بکنه
بعد از اون حرف به اینجا رسید که با توجه به اینکه میل جنسی یکی از امیال مهم در انسانه و برآوردن این میل هم امری بسیار بسیار ضروریه , نگاه زن و مرد به همدیگر دارای چه کیفیتیه آیا صرفا نگاه جنسیه یا اینکه نگاههای دیگری نیز وجود داره؟
بعضی ها اعتقاد داشتند بدلیل اینکه جامعه ما جامعه بسته ای هست و قید و بندهای سختی در روابط بین زن و مرد حکم فرماست , نگاه عموم مردان به زنها یک نگاه جنسی اونهم از نوع پست اونه
در مقابل عده ای هم اعتقاد داشتند که نگاه هر زن به هر مرد ویا هر مرد به هر زن نگاه جنسی نیست بلکه افراد خاص و انگشت شماری وجود دارند که آدم احساس متفاوتی نسبت به اونها داره و کششی به سمتشون احساس میکنه
عده هم میگفتند که غرب بدلیل آزادی جنسی و ولنگاری از این لحاظ از ما جلوتره و مشکلات کمتری داره
یکی از بچه ها که تجربه مسافرتهای زیادی به کشورهای غربیی داشته و حتی مدتی اونجا زندگی کرده و با بچه های اونجا مدرسه رفته با این نظر به هیچ وجه موافق نبود و میگفت که زن در غرب حتی بدتر از شرق کالاست و قید و بندهایی که در زندگی اونها وجود داره حتی از قید و بندهای زنان ما هم بیشتره البته از زاویه کاملا متفاوت یعنی ایکه در غرب یک بچه دبستانی بدلیل تبلیغات زیاد جنسی که از در و دیوار بر سرش میریزه خیلی زود و حتی قبل از اینکه به سن بلوغ برسه و احساس خاصی نسبت به این مسئله داشته باشه با سکس آشنا میشه و حتی بر اثر این تبلیغات دست به تجربه هم میزنه و این بدلیل اینکه باعث از بین رفتن دوران لطیف کودکی و بلوغ مجازی میشه در فرد اثرات جبران ناپذیری میگذاره , در غرب دیدن دختر چهارده , پانزده ساله و حتی کمتر که دارای فرزنده چیز عجیبی نیست و این خودش یک فاجعه است هم برای خود فرد و هم برای اون کودک بینوا
ولی خوب این دلیل نمیشه که بگیم وضعیت ما هم وضعیت ایده آلیه , بطور کلی بحث روابط زن و مرد بحث پیچیده ایه و بدون در نظر گرفتن نهاد خانواده و اهمیت اون نمیشه نتیجه درستی از این بحث گرفت برای همین هم تصمیم گرفتیم دفعه اینده در مورد خانواده و ضروت تشکیلش حرف یزنیم و ببینیم آیا اصلا لازمه که زن و مرد خانواده تشکیل بدن یا خیر؟
آهان مسئله دیگه ای که مطرح شد و فراموش کردم بگم این بود که زن و مرد دو نوع نیاز دارن یکی نیاز جنسی و یکی نیاز عاطفی چیزی که در روابط زن و مرد همیشه مطرح میشه فقط نیاز جنسی و روابط جنسیه در حالیطه نیاز مهمتر و اساسیتر نیاز روحی و عاطفی زن و مرد به یکدیگره , چیزی که باعث میشه زن و مرد بطرف هم جذب بشن و سالهای سال در کنار یکدیگر زندگی کنن حتی در دورانی که میل جنسی عملا از بین رفته و یا خیلی ضعیف شده , بنظر من اینهم موضوع مهمیه که باید در موردش فکر کرد
Yasaman's Weblog
Friday, February 07, 2003
Thursday, February 06, 2003
سنت پرستی در اوج مدرنیسم
بحثی که چند روز پیش با بچه ها داشتیم منو بر آن کرد که این مطلب رو بنویسم
این حقیقت خیلی تلخی ممکنه برای ما زنها باشه ولی باید بپذیریم در پشت این همه حرف و شعار و ادای مدرن و امروزی فکری قرار داره که فرق چندانی با افکار دوره ملکهویکتوریا و اجداد مون نمی کنه
تقریبا هیچ جمع زنونه رو نمیشه پیدا کرد که توش حرفی از فمینیست و برابری حقوق زن و از این قبیل حرفها نباشه البه این خیلی هم خوبه ولی حرف من اینه که ما با مسئه فمینیسم و برابری حقوق با مردها هم گزینشی برخورد میکنیم
بحثمون اونروز از اینجا شروع شد که یکی از بچه هاکه با دوست پسرش قهر بود دلیل قهرش رو اینطور بیان کرد که از دوستش خواسته بود که با هم برن سینما و پسره به هر دلیلی نپذیرفته بود و گفته بود که یکروز دیگه برن
دوست من هم بخاطر این عمل ناجوانمردانه قهر کرده بود و به هیچ وجه حاضر نبود جواب تلفنهاشو بده
هر کدوم از بچه ها یه چیزی گفتن من هم گفتم که بنظر من این اصلا موضوع مهمی نیست شاید کار مهمی داشته دلیلی برای این برخورد نامناسب وجود نداره
همینجا بود که یکدفعه موجی از اعتراض بر سر من بیچاره سرازیر شد همه میگفتن که طرز فکر و رفتار من کاملا غلطه این پسره که همیشه باید دنبال دختر بدوه و نازشو بکشه پسر وظیفشه که به همه دستورات دختر گوش بده و همه اونها رو بنحو احسن انجام بده
دوست پسر گیتا کار نابخشودنیی کرده و باید تنبیه بشه هیچ معنی نداره که وقتی دختر از پسر میخواد که برن بیرون اون رد کنه هر کاری هم که داشته باشه باید برای بعد بگذاره
هیچ پسری نباید فکر کنه که دوست دخترش آخرین اولویت رو تو زندگیش داره و نباید اینطوری باشه که پسر همه کارهاشو به دوست دخترش ترجیح بده و هر وقت همه کارهاش تموم شد و احساس نیاز کرد بفکر دوست دخترش بیوفته و خلاصه کلی از این حرفها بعدشم جاتون خالی کلی خط و نشون کشیدن که اگر دوست پسر من با من این رفتار کنه فلان میکنم و بهمان میکنم و جیغ میزنم داد میزنم دعوا راه میندازم از چشمم میوفته و بهترین راه قهره و گیتا کار درستی کرده
خلاصه اونموقع حسابی آچمز شده بودم و فقط گفتم بسه دیگه من چی کاره بیدم
بعد که با خودم فکر کردم دیدم خوب اگه آدم بخواد اینطوری فکر کنه و رفتار کنه نتیجه جز جنگ و دعوا و اعصاب خوردی برای دو طرف نداره پس اصلا چه کاریه که دو نفر با هم دوست باشن اینکه بجای آرامش بهم استرس و فشار عصبی وارد کنن الان که با هم دوستن شاید پسرها تحمل کنن و نازشونو بکشن ولی بعد از ازدواج که دیگه از این خبرها نیست پس زندگی به جهنم تبدیل میشه و حالا خر بیار و باقالی بار کن
دیدم که رفتا و فکر من غلط که نیست هیچی خیلی هم درست تره ما زنها نمی تونم مدرنیته رو گزینش کنیم فقط اوجاهایی که بنفعمونه بگیریم و بقیه رو بی خیال شیم
اگه میخوام حقوق مساوی داشته باشیم اگه به برابری فکر میکنیم نمی تونیم فقط بخوایم که مثل مردها کار بیرون داشته باشیم و امور خونه رو با هم سر و سامون بدیم ولی وقتی با یه پسر میریم بیرون همیشه پسره که باید پول غذا رو بده یا این پسره که همیشه باید غرورشو زیر پا بگذاره و زنگ بزنه و هرچی ما گفتیم چشم و گوش یسته قبول کنه
شاید بگید پسرها ایرانی جنبشو ندارن ولی من براه خودم ادامه میدم چون فکر میکنم درسته از اینکه جواب نه بشنوم و یا غرورم رو زیر پا بگذارم هم باکی ندارم چون فکر میکنم که ارزش دوستی خیلی خیلی از این حرفهای پوچ و سطحی بیشتره