Tuesday, October 29, 2002

عروسی
کمتر از دو ماه دیگه قراره بهاره عروسی کنه برای همین هم اینروزها بیشتر حرفها تو شرکت در مورد این موضوعه
امروز مثل اینکه بالاخره بهاره خانم حس کردند که چیزی تا عروسی باقی نمونده از اونجایی که بقول خودش ناشی و بی اطلاعه دست یاری بسوی ما دراز کرد ما هم سخاوتندانه به کمکش شتافتیم
اول از همه با کمک و همیاری همدیگه لیستی بلند و بالا از خریدهای عروسی تهیه کردیم از اونجایی که بهاره یکم محافظه کاره از هر چی که ما گفتیم دو سه تا مینوشت و میگفت که کار از محکم کاری عیب نمیکنه بیچاره داماد ولی خوب بازم جای شکرش باقیه که بهاره خانم بخاطر محکم کاری لازم ندونستن دو دست لباس عروس بخرند بگذریم گیتا و رویا قضیه رو کاملا جدی گرفته بودند و داشتن لیست میدادن ولی منو مونا و شیرین طبق معمول مشغول دادن تزهای جدید و خارق العاده بودیم ولی هیچ کس تحویلمون نمی گرفت تازه دعوامونم میکردن که این حرفها دیگه چیه , بعد از تهیه لیست سران و اندیشندان بر سر انتخاب آرایشگاه مناسب شور گذاشتن و خلاصه این موضوع هم به خیر خوشی حل شد
سر ناهار هم بحثها کماکان ادامه داشت ولی طبق معمول که حرفها عوض میشه کشیده شد به جاهای باریک و البته هیجان انگیز اینجا بود که من و مونا شیرین تا تونستیم اظهار فضل کردیم و بقیه رو از گمراهی خارج کردیم آخه از قدیم گفتن ز گهواره تا گور دانش بجوی
خلاصه امروز خیلی روز هیجان انگیزی بود فکر کنم ما بیشتر از خود بهاره برای عروسیش شور و شوق داشتیم , آخه عروسی خیلی هیجان داره یک اعتراف مفتضحانه شیرین هم دوست داره عروس بشه

Monday, October 28, 2002

شیرین باز گزارش میدهد
اینجانب شیرین خانم وبلاگ نویس و خبرنگار متخصص در مسائل اجتماعی , فرهنگی , هنری , ورزشی , اقتصادی , پزشکی و انفورماتیک و دارای دکتری افتخاری در زمینه جامعه شناسی از طرف عمه جان بزرگه و دارنده سه لوح تقدیر از مجامع بین المللی (افراد غیر فامیل) امروز با معضل فقر سوژه مواجه شدم
امروز کلی فکر کردم اول خواستم از یه وبلاگ نویس روانپریش بنویسم که جز توهین و بد و بیراه و افترا به جنس مونث چیز دیگه ای نمی شه تو نوشته هاش دید حالا از لحن کوچه بازاری و مبتذلش بگذریم ولی دیدم که واقعا ارزشش رو نداره , بعدش خواستم در مورد حکم اعدام پدری که تو اهواز دختر هفت سالشو به تصور اینکه داییش بهش تجاوز کرده کشته بنویسم دیدم حماقت و نادانی که دیگه شرح و تفضیل نداره بعد از اون تصمیم گرفتم درمورد گروگانگیری مسکو بنویسم که حسش نبود
نمی دونم چرا تازگیها دوست ندارم در مورد مسائل منفی فکر کنم و بنویسم شاید یکی از دلایلش آرامش روحی و فکری جدیدم باشه , به هر حال هر چی هست نتیجش برام خیلی خوبه
راستی دیروز با اجازه بزگترها رفتیم به یکی از مظاهر مدرنیته که توش چیزهای خوشمزه سرو میکنن , بعد از سفارش دو تا نسکافه و کلی صحبتهای جالب سفری داشتیم به عالم هپروت , جاتون خالی سفر بسیار هیجان انگیزی بود پیشنهاد میکنم حتما از این سفرها برید , خلاصه کلی هم تو عالم هپروت سیر کردیم و نتیجش هم کشف چندین تکنیک بسیار بسیار جالب انگبز ناک و تجزیه و تحلیل تخصصی اونها بود
در ضمن جا داره که از همین جا از زحمات دوست , همسفر و همفکر عزیزم که با توجه و پشتیبانیهای بیدریغ روحی و فکریش منو یاری میده کمال سپاس گذاری رو بجا بیارم و بگم چه کنیم دیگه یکی دیگم به طلبهات اضافه کن