Friday, August 01, 2003

نمی دونم تا حالا تجربه کردید یا نه ولی یکی از بهترین و شیرین ترین لحظه هایی که یکنفر می تونه داشته باشه اینه که زمانش رو با کسی که دوستش داره بگذرونه

برای این با هم بودن لازم نیست که آدم حتما به رستوران های آنچنانی و گرون بره رفتن به دامنه کوهای اطراف تهران تو خنکهای شب و دیدن منظره فوق العاده شهر با اون هوای لطیف و نشستن روی تختهای سنتی بجای صندلیهای ناراحت رسوتورانها و خوردن ماست موسیر به همراه دوغ تازه و نونداغ و سیزی و کباب واقعا فراموش نشدنیه
ضمن اینکه بسیار هم کم خرج و دست یافتنیه
من عقیده دارم وقتی که جاهایی به این زیبایی در اختیارمونه چرا باید زمانها مون رو در کنج خونه و بتنهایی بگذرونیم و افسرده بشیم
این گشت و گذار ضمن اینکه برای روحیه مون عالیه باعث میشه که از هم شناخت بهتری هم پیدا کنیم
پس بیام روزهای جوانی و وقتهامون رو بی خودی تلف نکیم , بیام از همین حالا با هم بودن و با هم لذت بردن رو تجربه کنیم

Thursday, July 31, 2003

شادی
شادی چیز بسیار خوبیه و تقریبا میشه گفت همه دوست دارن که محیط اطافشون پر از شادی و نشاط باشه , به همین دلیل هم هست که آدمهاس شوخ و شنگ و مولد شور و نشاط همیشه طرفداران زیادی دارن و همه یجورایی جذبشون میشن
اونجایی که من کار میکنم و بین آدمهای دور و برم تو کاراکتر شوخ شنگ وجود داره که نحوه شادی زایی شون زمین تا آسمون با هم فرق داره
یکیشون اهل تیکه انداختن و مزه پراکنیه اون یکی با حرفها و کاراش دیگران رو میخندونه و شاد میکنه
در نگاه اول کار هر دوشون یکی بنظر میرسه ولی وقتی بیشتر دقت میکنم میبینم نفر اول نقطه ضعف یا رفتار و گفتار یکی از اطرافیان رو کشف میکنه و با مورد تمسخر قرار دادن اون فرد دیگران رو به خنده میندازه و شوخی شوخی هر چی که دلش میخواد بار طرف میکنه بقیه هم به این بامزگی میخندن ولی نفر دوم برای خندوندن دیگران از کسی مایه نمیگذاره
کاملا مشخصه روش شاد کردن نفر اول نتها مثبت و نشاط آور نیست بلکه روی فرد مورد تمسخر قرار گرفته اثرات بشدت منفی و مخربی داره و این اثرات منفی به مرور زمان کل جمع رو فرا میگیره باعث برهم خوردن احترام و حدود لازم بین افراد توی محیط میشه و این بدترین چیزیه که برای محیطهای اجمتاعی بخصوص محیط کار ممکنه رخ بده
پس درسته که شادی و شاد کردن خوبه ولی باید در روشش دقت بشه که یوقت شخصیت آدمها فدای یک لحظه شوخی و خنده نشه

Tuesday, July 29, 2003

مدتیه که بیماری مزمن افسردگی بین بچه های واحد ما شیوع پیدا کرده , ما هم تلاش زیادی کردیم تا عللش رو کشف کنیم به نتایجی هم رسیدیم از جمله تاثیر کار مداوم با کامپیوتر و عدم ارتباط با سایر انسانها , انجام کارهای روتین و خسته کننده , دور بودن از طبیعت و حتی دلایلی مثل تاثیر اشعه مونیتور و نور لامپهای فلورسنت و .........
به هر حال اینها عواملی هستند که وجود دارند و بدلیل نوع کار ما قابل حذف هم نیستند پس ما خودمون مجبوریم به طرقی اثرات اونها رو به حداقل برسونیم
از جمله این روشها که صد در صد کشف خودمونه مصرف میوه جات در ساعات روز , استراحتهای کوتاه همراه با گپ وگفتگو , نو آوری در کاار و مهمتر از همه بیدار کردن کودک درونمونه
در مورد این روش آخر باید بگم که اتفاقا خیلی هم موثر بوده امروز سر این موضوع اونقدر خندیدیم که دیگه فکر نکنم افسردگیه جرات کنه به واحد ما نزدیک بشه
خدا آخر و عاقبتمون رو بخیر کنه