جلسه
واي كه مخم تقريبا داره منفجرميشه از ساعت يك و نيم تا ساعت چهار مجبور بودم تو يه جلسه واحد شركت كنم و به حرفهاي اين و اون گوش بدم البته بد هم نبود چون همه نسبت كه قوانين و مقررات جديد ورود خروج خيلي اعتراض داشتن و خلاصه حسابي حمله كرديم و تا دلمون خواست اعتراض همه هم حرف ما رو تاييد كردن قرار شد يا يه طومار تهيه كنيم يا با بقيه واحدها هم هماهنگ كنيم و مراتب اعتراض خود را به گوش مديران مربوطه برسنانيم
حالا خدا كنه با همه اين حرفها يه اتفاقي بيوفته و اين كار تاثير داشته باشه
بدون شرح
واي خدايا باز حس ميكنم كه تو يه زندان تنگ و تاريك گير افتادم و هرچي خود رو به اينور و اونور ميزنم راه فراري پيدا نميشه احساس ميكنم ديوارهاي بلند و زشت زندون هر لحظه بيشتر بهم نزديك ميشن و فضام تنگ تر ميشه ، نفسم گرفته ، دارم خفه ميشم
نمي دونم چرا در مواقعي كه نمي تونم كاري كه مي خوام انجام بدم يا اينكه از طرف ديگران تحت فشار قرار مي گيرم يا كاري خلاف ميلم بهم ديكته ميشه اينطوري ميشم ، خيلي حس وحشتناكيه
از يه طرف قوانين جديد و مسخره و دست و پا گير و بنظرم توهين آميز به حقوق كارمندان ، كه يه مشت مدير بيكار و متفكر و مخترع ، از خودشون خلق كردن ، خيلي عصبانيم كرده
از طرف ديگر پيش نرفتن كارهام طبق اون چيزي كه ميخوام كلافم كرده
بگذريم اين Orkut هم محيط جالب و بدرد بخوريه ها ، هم باعث ميشه آدم دوستهاي قديمي گم شدش و پيدا كنه و هم باعث ميشه كه آدم دوستان و اقوام دوستهاي نزديكش رو بشناسه و باهاشون آشنا بشه و هم اينكه باب آشنايي با آدمهاي جديد رو باز ميكنه ، نمونش اينكه من ديروز يك رابطه فاميلي رو بوسيله اين محيط كشف كردم كه خيلي برام جالب بود ، اگه باورتون نميشه نوشته ثمين رو كه ديروز تو نظرات من نوشته بخونيد
دعاي روز سه شنبه
امروز تقريبا خودم رو با اينترنت خفه كردم ، خوب چي كار كنم تقصير من كه نيست بعد از دو سال كار زياد و شرافتمندانه تو اين شركت و انجام تمامي خورده فرمايشات آقايان مدير و كسب رضايت كاربران محترم سيستم هاي مكانيزه طراحي شده توسط اين جانب و رعايت كامل اصول و مقررات شركت ، بالاخره دو سه هفته اي هست كه مجوز استفاده از اينترنت به كارشناسان كامپيوتر مرحمت شده ( البته تمامي كارشناسان ساير رشته مدتها قبل از اين حق برخوردار بودن ، خوب درستش هم حتما به نظر آقايون همينه ديگه كارشناسان كامپيوتر كه نيازي به اينترنت براي بالا بردن سطح معلوماتشون ندارن )
حالا به من حق بدين كه بعد از عمري محروميت از اينترنت و دنياي مجازي ، الان كه بهش رسيدم خودم رو خفه كنم ، مخصوصا كه فعلا كار خاصي هم تو دستم نيست يعني هست ولي شرايط انجامش توسط آقايون مهيا نشده
به هر حال دنيا اين روزها با اينترنت براي من خيلي زيبا و جذاب و دوست داشتني شده ، اميدوارم خداوند اين خوشي رو از ما نگيره ، آمين
بي رحمي تا كجا ؟؟؟؟؟
ديروز سرم خيلي شلوغ بود به شدت درگير معاملات مالي تجاري بودم و وقتي براي نوشتم وبلاگم پيدا نكردم
تو اين چند روز اخير خبر پايان خونين ماجراي گروگانگيري مدرسه اي تو روسيه خيلي ناراحتم كرد و ديدين صحنه هاي دلخراشش حسابي اعصابم رو خرد كرد
نمي دونم بعضي آدم ها چطور ميتونن اينقدر بيرحم باشن چط.ري ميتونن اينهمه آدم بي گناه رو اينطوري بكشن اونهم بچه ها رو
فكر نمي كنم حتي حيوانات وحشي هم چنين كاري بكنن لااقل اونها اگر يه موجود ديگر رو ميكشن بنا به طبيعتشون و براي خوردن و سير شدن و زنده موندنه ولي در مورد آدمها چي ميشه گفت همديگر رو براي چي ميكشن ؟ به چي فكر ميكنن ؟ چطوري ميتونن ؟
واقعا كه چندش آوره