آدمهای جورواجور با فکرهای جور واجورتر
امروز بالاخره بعد از حدود یک ماه تعطیلی با بچه ها دور هم جمع شدیم این رو هم باید اضافه کنم که جو عید هم حسابی هممون رو گرفته بود از شما چه پنهمون که علاوه بر جو عید یه چیزهای دیگه ای هم منو گرفته بود از جمله احساس داشتن شخصیت مستقل و آدم حسابی بودن , آخه این دوستامون که رفته بودیم خونشون یه زوج جونن که تازه ازدواج کردن و خونه خیلی خیلی ساده و خوشگلی دارن من هر وقت که میرم خونشون احساس خوبی بهم دست میده چون بوضوح میتونم تموم اون چیزهایی رو که خودم از ازدواج دنبال بدست آوردنشم تو زندگی اونها ببینم , بگذریم امروز هم بحث کش دار و شیرین تفاوت زن و مرد و ادامه دادیم این بحث یجورایی شده شبیه آبنبات کشی که هر چی میکشیش باز ادامه داره , همینطور که با شور و شوق فراوان مشغول حل و فصل این موضوع بودیم یکدفعه فکری تو مغز یکی از بچه ها جرقه زد و اونهم ساختن یه وبلاگ عمومی بود که همه با هم یجوری پرش کنیم حالا از اینکه دو ساعت تمام سر انتخاب یه اسم مناسب برای این وبلاگ چونه زدیم و آخر هم به روش کاملا دموکراتیکیه نام شدیدا ادبی و سرشار از معنا براش انتخاب کردیم, موضوع مهمترش اینه که تو این گیر و دار یکسری شخصیت جدید متولد شدن که میخوان دنیا رو تکون بدن و متحول کنن از جمله اونها شخصیت شیرین و دوست داشتنی موجودی عجیب الخلقه است که من خالقش هستم
پس در آینده ای نزدیک منتظر ظهور یه وبلاگ جدید و متفاوت , با نویسندگانی متفاوت تر و عجیب غریب تر باشید البته یوقت فکر نکنید که شیرین دیگه نمی نویسه نه خیر , شیرین همچنان اینجا مینویسه
posted by Yasaman @ 10:49 AM
