Saturday, June 29, 2002

نمي دونم تا حالا شده كه تو خيابون مدتي منتظر تاكسي بمونيد
اگه شده حتما ديد كه چند تا ماشين براتون چراغ ميزنن يا بوق ميزنن يا اينكه سرعتشونو كم ميكنن و دعوت به سوار شدن مي كنند
راننده هاي اين ماشينها هم مثل خود ماشينها داراي تنوع شكل و مدل و تيپ و سن وسالند يعني از پسر شانزده هيفده ساله براتون بوق ميزنه تا پيرمرد هشتاد ساله البته همشون هدف يكساني رو دنبال ميكنند
مردمي هم كه از كنارت رد ميشن عموما از خودشون عكس العمل نشون ميدن
اگه مرد يا پسر باشن متلك ميگن و تو چشات خيره ميشن اگر هم زن باشن كه با چشم غره نگات ميكنن و زير لب يه چيزايي ميگن
واقعا آدم به خودش شك ميكنه در اين جور مواقع از ته دل آرزو ميكنم كه زودتر يه تاكسي بياد و سوار بشم تا از شر اين نگاه ها خلاص بشم چون هيچ دلم نمي خواد بخاطر قيافه يا طرز لباس پوشيدنم كسي براي يك لحظه هم كه شده در موردم تصور ناجور بكنه ولي در ضمن هيچم حاضر نيستم كه خودمو زشت ويا بد تيپ كنم كه كسي نگاهم نكنه بلكه بقيه بايد ياد بگيرن كه به همه آدمها به چشم نبايد نگاه كرد و تا طرف مقابل نشانه اي از خودش بروز نداده بيخود به هر دختر خوش قيافه اي بديد دختر .... نگاه نكنن

Wednesday, June 26, 2002

امروز صبح ميلي رو ديدم كه حالمو بشدت منقلب كرد
البته نمي دونم واقعيه يا نه ولي ماجراي تجاوز به يك دختره در اتاق عمل بيمارستان و قبل از جراحي وقتي كه دختر بيهوش بوده صحنه ها كه خيلي واقعي جلوه ميكرد انگار با دوربين مخفي فيم برداري كرده باشن
با ديدن اين صحنه ها احساس انزجار عجيبي بهم دست داد واقعا بعضي از آدمها از حيوانهام پست ترن كه دست به يه همچين اعمال كثيفي اونم تو لباس پرستار يا پزشك ميزنن يعني كساني كه مردم با اعتماد كامل خودشون يا عزيزانشون رو دست اونها ميسپرن البته اينم مي دونم كه چنين اتفاقاتي نادره ولي ديدنش حال آدم رو بهم ميزنه
تازه بيشتر از همه از متني كه فرستنده ميل بالاي عكسها نوشته بود عصباني شدم اون به تمسخر و براي شوخي نوشته بود اين آقاي دكتر دستيار نمي خواد ولي اصلا اين مورد جاي شوخي نيست اين يه جنايت واقعيه مثل ايكه بالا تصوير كساني كه كشته شدن بنويسي من مي خوام دستيار قاتل باشم
اميدوارم ديگه از نديد بديدي و عقده هاي جنسي كارمون به اونجا نكشه تجاوز رو جزو سكس بحساب بياريم

Tuesday, June 25, 2002

امروز داشتم تو سايتهاي مختلف ميگشتم كه بطور اتفاقي به يه دكتر ايراني متخصص زيبايي برخورد كردم سايت جالبي داشت اسمش هم دكتر گلشاهي بود اين آقاي دكتر انواع اقسام عملهاي جراحي از عمل بيني گرفته تا كوچك كردن شكم و سينه و بزرگ كردن سينه و كشيدن پوست و.. انجام مي ده و چند تا عكس هم براي نمونه كاراش گذاشته بود
خيلي جالبه آدم با كمي پول ميتونه انواع و اقسام نقصهاي بدنشو بر طرف كنه جراحي بيني فعلا بين ايرانيها جا افتاده و يجوري هم اپيدمي شده البته به نظر من اصلا بد نيست خيلي هم خوبه ولي بقيشون هنوز نه بهرحال من كه طرفدار پر و پا قرص اين كارم چون باعث ميشه اعتماد بنفس آدمها بيشتر بشه مثلا كسي كه از شكل بينيش خوشش نمياد يا اينكه احساس ميكنه سينه هاش زيادي بزرگه يا زيادي كوچيكه و بخاطر همين موضوع عذاب ميكشه با يه عمل ساده ميتونه به يه آدم ديگه تبديل بشه واقعا عاليه

Monday, June 24, 2002

نمي دونم چرا بعضي از آدمها غير از نق زدن و انتقاد كار ديگه اي ازشون بر نمياد
امروز براي اومدن سر كار مصميم گرفتم با مترو بيام تو ايستگاه ميرداماد همينطور كه منتظر بودم توجهم به حرفهاي چند تا خانم كه كنارم ايستاده بودن جلب شد يكيشون ميگفت چقدر فاصله تو تا ماشي از هم زياده اونيكي ميگفت چقدر تو هر ايستگاه معطل ميكنه دوستشون ميگفت چرا اينجا رستوران نداره آخه تو خارج متروهاش سانويچ فروشي و رستوران داره و......خلاصه تا تونستن غر زدن و چرا چرا كردن و مترو بيچاره ما رو با فلان كشور و بهمان كشور مقايسه كردن مي خواستم بهشون بگم درسته همه اين حرفها درسته ولي همين قدرشم غنيمته يكم فرصت بدين اينجام درست ميشه همينشم پيشرفت بزرگيه
اون موقع چيزي نگفتم ولي يكم كه بيشتر با خودم فكر كردم ديدم كه خيلي از ما ها به جاي اينكه كاري بكنيم و قدم موثري برداريم فقط بلديم به همه چيز انتقاد كنيم درسته كه گفتن انتقاد خوبه ولي سازندش نه ديگه اينطوري
ياد حرفهاي يه دوست افتادم كه ميگفت زنها فقط در مورد حقوقشون حرف ميزنن و از اقدام اساسي عاجزن ميبينم كه راست ميگه وقتي پاي حرفه همه خوب بلدن بگن و سر و صدا راه بندازن ولي وقتي پاي عمل ميشه هر كسي به يه بهانه اي در ميره و علي ميمونه و حوضش

Sunday, June 23, 2002

خوب بالاخره اسپانيا تيم محبوب من هم باخت البته همش تقصير داور بود ولي خوب ديگه كاريه كه شده
ديروز يه اتفاق بد ديگم افتاد ابته خيلي خيلي بدتر از باخت اسپانيا و اونم زلزله بود كه باز توابران يه فاجعه جديد ببار آورد و كلي آدم بيگناه رو كشت و خيلي هاي ديگرو هم تا ابد داغدار كرد واقعا آدمهايي كه خونه و زندگيشونو از دست دادن يعني همه چيزهايي رو كه تو تمام سالهاي عمرشون بدست آورده بودن در عرض چند دقيقه از دست دادن چه احساسي مي تونن داشته باشن و بدتر از مال عزيزانشون رو كه زير خروارها خاك موندن واقعا نمي دونم
با ديدن اين صحنه ها يه احساس ديگم بهم دست ميده و اون اينه كه چرا آدمهاي بدبخت و فقير بيشتر در معرض انواع خطراتن و آدمهاي پولدار با كمك پولش از بيشتر خصرات ايمن حتي تو يه همچين موقعيتهايي خونه هاي آجري و كاه گلي خراب ميشهو خونه هاي بتوني سر جاش ميمنه نمي دونم چرا

نمي دونم چرا اينقدر ادمهاي مريض پيدا ميشن كه از زور بيكاري بينو به اسم اين و اون ميل داراي ويروس بفرستن البته من مطمئن نيستم از كسي هم نشنيدم كه به اسم من ويروس براش فرستاده شده باشه ولي براي محكم كاري آدرسمو عوض كردم از اين به بعد به آدرس جديدم ميل بزنيد لطفا