Saturday, June 01, 2002

در ادامه بحث ديروزم امروز مي خوام در مورد مصرف گرايي و ميل به تجمل بطور افراطي صحبت كنم كه اين روزها تو جامعه ما شيوع پيدا كرده و مثل يك بيماري مسري داره همه جا پخش ميشه ديروز براي خريدن چيزي به همراه يكي از دوستام رفته بودم ميدان تجريش و سري هم به دو پاساژ معروف كيش و قائم زدم ديدن ريخت و قيافه بچه و هرس و ولعشون براي خريدن چيزهايي كه تازه مد شده برام خيلي جالب بود البته اين ميل به مصرف گرايي فقط بين قشر جوان ما وجود نداره بلكه من در بين كساني كه ديگه دوران بحران جواني رو پشت سر گذاشتند هم كم اين ميل رو نمي بينم البته به نظر من دليل عمده اين موضوع حسادت و چشم و هم چشمي اين روزها خريد چيزهاي گرانتر و خارجي هر چي كه مي خواد باشه حتي يك بيسكويت خيلي مد شده شايد پيشرفت تكنولوژي و ارتباطات در اين موضوع دخيل باشه و اين هم خودش يكي از اثرات مدرنيته و جهاني شدن باشه ولي افراط در اين كار به نظر من خيلي مضره اين باعث ميشه كه جوانهاي ما سرشون به چيزهاي از اين قبيل گرم بشه و مسائل مهمتر رو فراموش كنن همون كه با ايجاد محدوديت در ارتباط بين دختر پسر باعث شدن كه تمام فكر جوانها در بهترين دوران فكريشون فقط سرگرم سكس و ارتباط با جنس مخالف بشه
باز هم بنظر من تميز بودن و مرتب بودن و پوشيدن لباسهاي قشنگ خيلي خوبه و افراط در اون نشان دهنده بالا بودن فرهنگ و شعور كه نيست هيچي بلكه نشون دهنده عقب افتادگي و عقده هاي رواني و تازه به دوران رسيدگيه
به قول معروف بهتره كاري نكنيم كه بهمون بگن (( ...... حيواني كه خريد مي كند )) !!!!!!!

الان كه داشتم وبلاگها رو ميخوندم تو وبلاگ باكره كه نويسنده خيلي فهميده اي داره و من نوشته هاشو خيلي ميپسندم به مطلب خيلي جالبي برخوردم
نويسنده باكره چند روز پيش نظراتي در مورد برداشنت يكشبه حجاب و مشكلات اون نوشته بود و در آخر نتيجه گيري كرده بود كه جامعه ما فعلا نمي تونه برداشتن يكشبه حجاب رو بپذيره ولي خوب نظرات خواندگان اين مطلب مثل اينكه خيلي متفاوت بوده
بنطر من اصلا قبل از اينكه بحث برداشتن حجاب مطرح بشه بايد بحث تغيير طرز فكر مردم مطرح بشه يعني اول بايد كاري كرد تا فرهنگ و شعور اجتماعي ملت ما بالا بره نمي دونم چطور ولي مي دونم كه اول بايد از جوانها شروع بشه تعداد زيادي از جوانهاي ما با اينكه از نظر ظاهر و طرز لباس پوشيدن خودشون رو بروز و حتي كاهي وقتها جلوتر از مد مي دونند ولي متاسفانه از نظر فكري واقعا عقب هستند يعني مشه گفت بعضي از اونها از نظر عقب ماندگي فكري به پاي اجداد سنتي ما ميرسند و چه بسا گاهي اوقات از اونها هم در تحجر و حفظنت جلو بزنن
نمونه اون همين اعتقاد به فال و فالگيره كه متاسفانه بين دخترهاي بعضا تحصيل كرده ما هم رواج زيادي داره و يا حتي اعتقاد به دود كردن اسپند و روشن كردن شمع و دخيل بستن و حاجت خواستن و...........خوب روي اين كارها جزد دفاع و حفظنت غلط چه اسمي ميشه گذاشت
دخترهاي ما بايد قبل از هر چيز ياد بگيرن كه اين خرافات احمقنه رو كنار بگذارن و به خودشون متكي باشن خودشون آيندشونو بسازن كه ديگه نياز به كسي نداشته باشن كه آرزهاشونو براشون بگه بايد ياد بگيرن كه حسادت رو كنار بگذارن تجمل بي خود رو كنار بگذارن كلاس گذاشتن هاي پوچ رو فراموش كنن سعي كنند كه اعتماد به نفسشونو افزايش بدن از حقوق خودشون دفاع كنن نه اينكه منتظر بمونن ديگران اين كارو براشون انجام بدن و در آخر و مهمتر از همه اينكه براي خودشون حق انتخاب قائل بشن يعني اگر از كسي خوششون مياد و اون رو مناسب ميبينند جلو برن و علاقشونو مطرح كنند نه اينكه با خود آرايي و فيس و افاده و ادا بخوان خودشونو به جنس مخالف نشون بدن ومنتظر بمونن كه اونها بلكه از آرايش غليظشون و يا مانتوي تنگ و شلوار و كفش گران قيمتشون خوششون بياد و اونها رو انتخاب كنن بنظر من اين كار نهايت تحقيير خوده
و اما پسر ها اونها هم خيلي از باورهاشونو بايد تغيير بدن مثلا اينكه به دختر فقط به عنوان يك عروسك كه بايد زيبا باشه و لباس قشنگ تنش باشه و فقط به عنوان يه ابزار براي ارضاي ميل جنسيشون نگاه نكنن
بايد ياد بگيرن كه دخترها هم مثل اونها داراي فكر و شعور و قدرت تصميم گيري هستن بايد ياد بگيرن كه دخترها هم حق انتخاب دارن بايد ياد بگيرن كه دخترها هم حق داراي ميل جنسي هستن و مثل اونها حق دارن كه بدنبال ارضاي نيازهاشون باشن پسرهاي ما بايد خيلي چيزها ياد بگيرن
اگر جونهاي ما اين چيزها رو ياد گرفتن بعد ميتونيم به سراغ افراد مسنتر جامعه بريم و روي فكر اونها كار كنيم

Friday, May 31, 2002

واقعا زندگي با عشق چقدر قشنگه آدم از لحظه لحظه اش لذت ميبره
چقدر شيرينه كه آدم بعد از كلي سعي و تلاش به اون چيزي كه دلش مي خواد برسه واقعا اون لحظه خيلي با شكوهه
چقدر شيرينه كه آدم تمام سنتهاي دست و پا گير و بشكنه و با كسي كه از ته دل دوست داره .....
واي چقدر نوشته هام عاشقانه شد هنوز كه اتفاقي نيوفتاده چقدر هول شدم

Wednesday, May 29, 2002

اين بلاگرم چند روزه كه خسابي منو گذاشته سر كار
ديشب يكي از بهترين شبهاي زندگيم بود مست مست بودم واقعا عالي بود مي خواستم لحظه لحظه شو لمس كنم و براي هميشه بخاطرم بسپارم
خدايا بخاطر همچيز ازت ممنونم

Monday, May 27, 2002

واي بار يه باگ احمقانه تو سيستم كه هر كاريش ميكنم حل نميشه اعصابمو حسابي خورد كرده
اين كار كردن من هم خيلي خنده دار شده يه كار خيلي سنگين و مهم دستمه يه سيستم بزرگ كه بايد تنهايي بنويسمش لازمشم اينه كه كلي وقت بگذارم و كلي كار كنم كار زيادم باعث ميشه چشمام كور بشه ستون فقراتم كج بشه آرتروز مچ دست بگيرم و كلي درد و مرض ديگه
حالا اينها همه بكنار اگه يه حقوق درست و حسابي ميگرفتم همش حل بود ولي بدبختي اينكه كه الا ن سه ماهه كه اصلا هيچي حقوق نگرفتم يعني همون حقوق كم رو هم ندادن ديگه واقعا شورشو در آوردن اگه تا آخر هفته بهم حقوق ندن ميرم يه دعواي درست و حسابي راه ميندازم بعد هم ميرم يه كار ديگه پيدا ميكنم مثلا يه خبر نگار درست حسابس ميشم چه كنيم ديگه

Sunday, May 26, 2002

باز هم فكر و خيال براي رفتن از اين كشور!
اين بار صدمه كه دارم به اين موضوع فكر ميكنم هنوزم نتونستم تصميم قاطعي بگيرم
واقعا چرا مغزهاي ما دارن يكي يكي كشورشونو ترك ميكنن اگه مسئولين ما كمي دقت كمي دقت كنند ميفهمند كه اين يك فاجعه بزرگه
اين همه جوان كه دولت هزينه تحصيل اونها رو از دوران ابتدايي توا دانشگاه متحمل شده بجاي اينكه تو كشور خودشون كاركنن
به كشورهاي سرمايه داري ميرن و آموخته هاشونو در جهت منافع اونها بكار ميگيرن اين فاجعه است
ولي خوب وقتي كه ما تو اين كشور حتي نمي تونيم آزادانه از خونه بيرون بيام و با كسي كه دوست داريم گردشي بكنيم وهر جا كه خواسيم بريم
در حاليكه از كمترين امكانات تفريحي هم محروميم وقتي فقط جايي مثل كوه هست كه بتونيم يك روز آخر هفته رو اونجا بريم و با ساير جونها چه دختر و چه پسر خوش باشيم واين مسئولين محترم حتي از اونم چشم پوشي نمي كنن وهفته پيش گله وار به توچال رفتن و روز تعطيل جوانها رو خراب كردن آخه چه انگيزه أي باقي ميمونه براي ما جوانها
وقتي بعد از كلي درس خوندن فارغ التحصيل ميشي و ميبيني براي استخدام بايد گزينش بشي و شانسي هم نداري و جاي تو چند توا ……. كه هيچ تخصصي هم ندارن استخدام ميشن ديگه هيچ ميلي به موندن باقي نمي مونه